بنابرین کنار آمدن، تلاش شناختی، هیجانی و رفتاری شخص برای کنترل درخواستهای بیرونی، درونی به خصوص است که فرد را تهدید میکند یا به مبارزه میطلبد. به عبارت دیگر، کنار آمدن، تلاش شخص برای برخورد با استرس زاست. پس هنگامی که حادثه فشارزایی برای اشخاص روی میدهد، افراد محرک را ارزیابی میکند و پاسخهای مقابلهای ارائه میدهند. این پاسخها میتوانند پاسخهای دستکاری کننده[۱۶] و یا پاسخهای انطباقی[۱۷] باشند(موسوی،۱۳۸۸).
رابینسون[۱۸] ووالش[۱۹](۱۹۹۴)، پژوهشی تحت عنوان “عوامل شناختی مؤثر بر پرهیز در بین نوجوانان سوء مصرف کننده مواد” انجام دادند و گزارش کردند که، نوجوانانی که پیوسته از مواد اعتیادآور پرهیز نموده اند، راهکارهای مقابلهای بهتر و کاراتر و خودکفایی بیشتر نسبت به دیگران داشتهاند. لوینسون[۲۰]، گوتلیب[۲۱] و سیلی[۲۲](۱۹۹۵)، نیز در پژوهشی نداشتن مهارتهای مقابلهای کافی را یک عامل خطر مهم در شروع مصرف مواد در نوجوانان دانسته اند. در بررسی کویرک[۲۳] (۱۹۹۸)، نیز بیشتر مصرف کنندگان مواد، دارای شیوه های مقابلهای غیر انطباقی گزارش گردیدهاند. مک کی[۲۴]، هینسون و وال[۲۵] (۱۹۹۸)، پژوهشی به منظور آزمایش شدت رابطه بین سبکهای مقابله و انتظار پیامد مصرف الکل و مواد با توجه به رفتار مربوط به آن در جوانان انجام دادند. در مردها انتظار خطر پرخاشگری و ظرفیت آسیب شناختی-رفتاری و در زنان ظرفیت اجتماعی و ارزشیابی منفی از خود، پیشبینی کننده رفتار اعتیاد بود. در نهایت سبک مقابلهای کلی فرد بیش از سایر متغیرها به عنوان پیشبینی کننده رفتار اعتیاد شناخته شد(باقری،۱۳۸۵).
از بین تمامیعوامل تاثیرگذار بر پدیده اعتیاد، وجود خصیصه های خاص شخصیتی به عنوان عامل فردی را میتوان نام برد که به نظر میرسد، حتی درصورت عدم مهیا بودن سایر زمینه ها و شرایط آسیبزا شخص را در گرداب هولناک اعتیاد گرفتار میکند و نقش با اهمیتی را در تداوم مصرف مواد وی ایفا میکند. با توجه به اینکه سرانجام، اعتیاد در خود فرد است که به ظهور میرسد و بعد از مدتی، تعداد کثیری از معتادین که موفق به ترک مواد افیونی شدهاند مجدداً به این رفتار ناسازگارانه باز میگردند، میتوان چنین استنباط کرد که اعتیاد و بازگشت مجدد به مصرف مواد مخدر احتمالاً ریشه در سازههای پرقوام تر و دیرینه تری دارند. در این میان، پژوهشهایی انجام شده حاکی از رابطه اعتیاد با اختلالات شخصیتی، مانند اختلالات شخصیت ضداجتماعی، مرزی، خود شیفته، نمایشی و … میباشد(سهند و همکاران،۱۳۸۹). شخصیت فرد به ساختار روانی او بستگی دارد و با توجه به برخی عوامل ساختاری ثابت که میتوان آن ها را همچون طرحواره[۲۶] ها در نظر گرفت تعریف میشود. مفهوم طرحواره، اساس نظریه های شناختی درباره آسیبشناسی روانی و رواندرمانی را تشکیل میدهد. بر اساس نطریه یانگ(۱۹۹۰)، رفتارهای ناسازگارانه در پاسخ به طرحواره ایجاد شده و سپس بعدها به وسیله طرحوارهها برانگیخته میشوند. یانگ معتقد است طرحوارههای ناسازگار اولیه عمیق ترین سطح شناخت میباشند، همچنین الگوی ثابت و درازمدتی اند که در دوران کودکی به وجود آمده و تا زندگی بزرگسالی ادامه مییابند. آن ها تا حد زیادی ناکارآمدند و نقش اولیه و پایهای در تجارب بیماران داشته و بر فرایند تجارب بعدی تاثیر میگذارند. طرحوارههای ناسازگار اولیه بر نحوه تفکر، احساس و عملکرد بیماران یا اینکه با دیگران چگونه ارتباط برقرار کنند نقشی اساسی دارند (احمدیان، ۱۳۸۵).
طرحوارههای ناسازگارانه اولیه و شیوه های ناسازگارانهای که بیماران برای مقابله با آن ها یاد میگیرند اغلب زیربنای علایم اختلالات مزمن محور یک همانند اختلالات سوء مصرف مواد، افسردگی، اضطراب و روانتنی هستند (سهند و همکاران،۱۳۸۹).
طوفانی و جوانبخت ( ۱۳۸۱ )، پژوهشی با عنوان مقایسه شیوه های مقابلهای و نگرشهای ناسالم در معتادان مواد مخدر و گروه شاهد غیرمعتاد انجام دادند. این تحقیق که در مراجعه کنندگان به مرکز بهزیستی مشهد صورت گرفت، ۰۱/۰P < چنین نتیجهگیری کردند که در هنگام بروز مشکل معتادین از روشهای حل مسأله، ارزیابی شناختی و جلب حمایت اجتماعی به طور قابل ملاحظهای کمتر از گروه شاهد و از روشهای جسمانی کردن و مهار هیجانی به طور قابل توجهی بیشتر از گروه شاهد استفاده میکنند همچنین نگرشهای ناسالم در گروه معتاد به طور معنیداری بالاتر از گروه شاهد بود(موسوی،۱۳۸۸).
جانسون[۲۷] و جکسون[۲۸](۲۰۰۴)، طی پژوهشی دریافتند که شواهد مرتبط با باورهای افراد مبتلا به اختلال در حوزه سوء مصرف الکل و داروها وجود دارد. یافته های پژوهش کاکرو[۲۹]،نلسون[۳۰]، گیلیه[۳۱] (۲۰۰۴)، بیانگر همبستگی بین طرحوارههای ناسازگار اولیه وشدت اختلالات محور II در بیماران معتاد دارای اختلال شخصیت بود، آن ها دریافتند که اختلال شخصیت ضد اجتماعی شدید با طرحوارههای بیاعتمادی/ بدرفتاری، بازداری هیجانی، آسیبپذیری در برابر ضرر، و اختلال شخصیت مرزی با رها شدگی/ بیثباتی، بیاعتمادی/ بدرفتاری و اختلال شخصیت افسرده با بیاعتمادی/ بدرفتاری، انزوای اجتماعی، نقص/ شرم، شکست و اطاعت رابطه معناداری دارند(خوش لهجه صدق و همکاران،۱۳۹۱).
در رویکردهای جدید پیشگیری از اعتیاد شناسایی و ارتقای عوامل محافظت کننده از جمله عوامل تابآوری[۳۲] و شناسایی وکاهش عوامل خطرساز از جایگاه پراهمیت و ویژهای برخوردار است. تابآوری یکی از مفاهیمیاست که اخیراًً در حوزه پیشگیری از اعتیاد و سایر اختلالات روانی و آسیبها مطرح شده و میتواند کلید پیشگیری باشد. تابآوری در مورد کسانی به کار میرود که در معرض خطر قرار میگیرند ولی دچار اختلال نمیشوند. از این رو شاید بتوان نتیجهگیری کرد که مواجه شدن با خطر شرط لازم برای آسیب پذیری هست اما شرط کافی نیست. تابآوری توانایی بازگشت به عقب، بهبود یا انطباق موفق در مواجهه با آسیب یا مانع است و عوامل محافظتی نقش بلوک های ساختاری تابآوری برای توانمند کردن فرد جهت غلبه بر عوامل فشار زای زندگی را ایفا میکنند(زرین کلک،۱۳۸۸).