اسلاتوینسکی (۲۰۱۰) برای بازآزمایی مدل مورنو و کاسیلاس (۲۰۰۸) و با توجه به شرایط منحصر به فرد شرکتهای تولیدی واشینگتون، نقش تعدیل کنندگی عدم اطمینان محیطی در ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد شرکتهای تولیدی ایالت واشینگتون را مورد بررسی مجدد قرار داد. در این تحقیق ۴۳۳ نفر از ۱۹۱ شرکت تولیدی مقیاس سه بُعدی گرایش کارآفرینانه (کوین و اسلوین، ۱۹۸۹) و مقیاس عملکرد تجاری (زهرا، ۱۹۹۳) و مقیاس عدم اطمینان محیطی (میلر، ۱۹۷۸) را تکمیل کردند. نتایج تحقیق نشان داد که عدم اطمینان محیطی شامل پویایی و خصوصمت محیطی تأثیر معنیداری بر ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد ندارد. نتایج این تحقیق از مدل کارآفرینی سازمانی لامپکین و دس (۱۹۹۶) حمایت نمیکند.
اسلاتوینسکی[۱۳۸] (۲۰۱۰) ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد شرکتهای تولیدی ایالت واشینگتون را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق ۴۳۳ نفر از ۱۹۱ شرکت تولیدی حضور داشتند. گرایش کارآفرینانه با بهره گرفتن از مقیاس سه بُعدی کوین و اسلوین (۱۹۸۹) و عملکرد شرکت با بهره گرفتن از مقیاس زهرا (۱۹۹۳) مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تنها ۸/۱۳% از واریانس عملکرد شرکت توسط ابعاد سه گانه گرایش کارآفرینانه کوین و اسلوین (۱۹۸۹) توضیح داده می شود که با وجود معنیداری آن، تعیین کننده خیلی قوی به شمار نمیآید.
فرانک، کسلر و فینک[۱۳۹] (۲۰۱۰) اثرات مثبت گرایش کارآفرینانه بر عملکرد تجاری را با تکرار تحقیق ویکلاند و شفرد (۲۰۰۵) در زمینه صنعت الکترونیک استرالیا مورد مطالعه قرار دادند. در این تحقیق اثر تعدیلکنندهگی پویایی محیطی و میزان دسترسی به سرمایه مالی نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که گرایش کارآفرینانه (خطرپذیری، نوآوری و پیشگامی) تنها از طریق پویایی محیطی و دسترسی به سرمایه مالی با عملکرد در ارتباط است، طوری که گرایش کارآفرینانه در محیط پویا و در دسترسی بالا به سرمایه مالی به عملکرد تجاری بالاتر منجر می شود. اثر مستقیم گرایش کارآفرینانه بر عملکرد و همچنین اثر تعدیلکنندهگی پویایی محیطی بر ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد از نظر آماری معنیدار نبود. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که گرایش کارآفرینانه در محیط باثبات ممکن است تأثیر منفی بر عملکرد تجاری داشته باشد.
گودیل، کراتکو، هورنزبی و کوین[۱۴۰] (۲۰۱۰) ارتباط بین کارآفرینی سازمانی با عملکرد نوآورانه ۸۵ شرکت را مورد بررسی قرار دادند. داده های تحقیق بر اساس ابعاد ابزار سنجش کارآفرینی سازمانی (هورنزبی و همکاران، ۲۰۰۸، ۲۰۰۲) و عملکرد نوآورانه و عملکرد مالی شرکتها گردآوری شد. پرسشنامه ها در بین ۱۷۷ نفر از مدیران شرکتها توزیع گردید. نتایج تحقیق نشان داد که تنها حمایت مدیریت و مرزهای سازمانی اثر مستقیمی بر عملکرد شرکتها دارندو سایر ابعاد از طریق متغیرهای کنترل ریسک و رسمیت کنترل فرایند اثر غیرمستقیم بر عملکرد دارند.
آسیخیا[۱۴۱] (۲۰۱۰) ارتباط مشتری مداری و عملکرد تجاری کسب و کارهای کوچک و متوسط را در نیجریه مورد مطالعه قرار داد. تحلیل داده های گردآوری شده از ۲۲۲ کسب و کار نشان داد که ارتباط مثبتی بین مشتری مداری و عملکرد وجود دارد که سازه شایستگی در بازاریابی متغیر واسطهای این ارتباط میباشد.
جانگ[۱۴۲] (۲۰۱۰) نقش واسطه ای مشتری مداری در ارتباط بین کارمندمداری و عملکرد را در ۱۰۳ شرکت فرعی چینی شرکتهای خارجی مورد مطالعه قرار دادند. شاخص های عملکرد شامل عملکرد مالی و عملکرد نوآورانه بود. نتایج تحقیق نشان داد که ارتباط مثبت و متوسطی بین مشتری مداری و هر دو شاخص عملکرد وجود دارد.
یواس و باباکاس[۱۴۳] (۲۰۱۰) ارتباط بین حمایت سازمانی، مشتری مداری و نتایج شغلی را در کارمندان خط جلو[۱۴۴] یک بانک بزرگ در نیوزیلند با بهره گرفتن از مقیاس مشتری مداری دوناوان و همکاران (۲۰۰۴) مورد مطالعه قرار دادند. در این تحقیق ۵۳۰ کارمند بانک از ۵۰ شعبه شرکت داشتند. عملکرد شغلی با بهره گرفتن از مقیاس شش عبارتی یابین و بولس[۱۴۵] (۱۹۹۸) با همسانی درونی ۷۶/۰ اندازه گیری شد. همچنین همسانی دورنی مقیاس مشتری مداری ۸۶/۰ گزارش شد. نتایج این تحقیق نشان داد که حمایت سرپرست بیشترین همبستگی را با نتایج روانشناختی شغل مانند رضایت شغلی دارد. همچنین، مشتری گرایی به عنوان یک منبع فردی، با عملکرد شغلی در ارتباط بود. از سوی دیگر، یافته های این تحقیق نشان داد که عملکرد شغلی برای تأثیرپذیری از فناوری خدمات و توانمندسازی مستعدتر است.
۲-۳- جمع بندی و ارائه چارچوب مفهومی تحقیق
بر اساس آنچه که در این فصل گذشت، مشخص گردید که در مدلهای مختلف، متغیرهای محیطی به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر کارآفرینی سازمانی و نیز عملکرد تجاری در نظر گرفته شده است. به طور دقیقتر، در اکثر مدلهای کارآفرینی سازمانی متغیرهای محیطی مانند ابعاد عدم اطمینان محیطی و متغیرهای سازمانی یا به عنوان متغیرهای تعدیل کننده کارآفرینی سازمانی- عملکرد و یا به عنوان متغیرهای تعیین کننده کارآفرینی در سطح سازمان در نظر گرفته شدهاند. با این حال، یافته های متفاوتی در خصوص اثر تعدیل کنندهگی عدم اطمینان محیطی در زمینه های تجاری، صنعتی و تولیدی وجود داشت که نیاز به مطالعات بیشتر دارد. مشتری مداری در سطح استراتژیک سازمانها و شرکتها با کارآفرینی سازمانی در ارتباط مستقیم قرار داشت. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، مدل پایه برای تدوین چارچوب مفهومی تحقیق (شکل ۲-۷) مدل کارآفرینی سازمانی لامپکین و دس (۱۹۹۶) مد نظر قرار گرفت. دلیل اول استفاده از مدل لامکین و دس (۱۹۹۶)، وسعت و فراگیر بودن ابعاد در نظر گرفته شده در این مدل میباشد که برای محقق این امکان را فراهم می کند تا رفتارهای کارآفرینانه بیشتری را در بانکهای خصوصی مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. دلیل دوم استفاده از این مدل، به کارگیری آن در صنعت بانکداری در تحقیقات قبلی است که به محقق اجازه میدهد تا نتایج به دست آمده را با تحقیقات قبلی انجام شده در صنعت بانکداری مورد مقایسه قرار داده و به بحث و نتیجه گیری در مورد آن بپردازد. در تدوین چارچوب مفهومی تحقیق حاضر، تعدیلاتی روی مدل پایه صورت گرفت. مدل لامپکین و دس (۱۹۹۶) طیف وسیعی از متغیرهای محیطی و سازمانی را به عنوان تعدیلکننده های ارتباط گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی پیشنهاد کرده اند که بررسی همه این متغیرها خارج از توان تحقیق حاضر بود. برای مثال، در فرایند تحقیق حاضر، امکان دسترسی به آماره های مربوط به عملکرد بانکها (درآمد، رضایت سهامداران و …) وجود نداشت. بنابرین محقق از بین عوامل محیطی متغیر عدم اطمینان محیطی و از بین عوامل سازمانی استراتژی مشتری مداری را انتخاب کرده و اثر آن بر گرایش کارآفرینانه را مورد بررسی قرار داد. لازم به توضیح است، با توجه به این که در اکثر متون مربوط به مدیریت، ارتباط دوسویهای بین عوامل محیطی و سازمانی پیشنهاد شده است؛ طوری که تاثیر عوامل محیطی بر عوامل سازمانی به مراتب قویتر از تأثیر عوامل سازمانی بر عوامل محیطی است (رابینز، ۱۹۹۱)، لذا در طراحی چارچوب مفهومی تحقیق عدم اطمینان محیطی به عنوان عامل تأثیر گذار بر مشتری مداری و گرایش کارآفرینانه و نیز مشتری مداری به عنوان عامل تأثیرگذار بر گرایش کارآفرینانه در نظر گرفته شد.
عدم اطمینان محیطی