جعفر نژاد و شهایی به نقل از کافمن[۵۷] و هاردر[۵۸] (۱۹۹۸): شاخص های برجسته سازمان چابک را فرهنگ یاددهنده سرعت نوآوری ارتباطات در زمان واقعی سیستم های انطباق پذیر و مشارکت کارکنان می دانند. همچنان که یوسف (۱۹۹۲) بیان نمود چابکی تنها وسیله یکپارچگی سلسله مراتب نیازهای مشتریان در بافت محیط داخلی و خارجی سازمان حاصل می شود این امر بواسطه ی داشتن یک دیدگاه کل گرا نسبت به فناوری های پیشرفته همراه با تنومندی های داخلی که آن ها را پردازش میکند و نیز از طریق کاربر سیستم های اطلاعاتی میسر می شود (جعفر نژاد و شهایی،۱۳۸۶).
هم چنین سازمان چابک بر راه های جدید هدایت سازمان جهت واکنش سریع و مؤثر نسبت به تغییرات توجه دارد، که البته این روشها تا حدود زیادی مبتنی بر محصولات و خدمات مورد نیاز مشتریان هستند. به بیان ساده تر، شالوده سازمان چابک عبارت است از هم سو کردن فناوری های اطلاعاتی، کارکنان، فرایندهای کاری و امکانات در یک سازمان همگن و انعطاف پذیر، تا در این صورت توانایی واکنش سریع نسبت به شرایط در حال تغییر فراهم گردد(تورنگ لین[۵۹] و همکاران،۲۰۰۵).
چابکی به توانایی تولید و فروش موفقیت آمیز دامنه گسترده ای از محصولات کم هزینه، باکیفیت، زمانهای تاخیرکوتاه و تنوع اندازه محموله ها اشاره میکند که برای مشتریان متعدد و مشخصی از راه تولید مبتنی بر خواسته انبوه مشتری ایجاد ارزش میکند. در واقع، چابکی یک توانایی اساسی است که ایجاب میکند سازمان بتواند تغییرات موجود در محیط تجاری را احساس، دریافت، ملاحظه، تجزیه و تحلیل و پیشبینی کند و بنا به این تعریف، تولیدکننده چابک، دارای سازمانی است که دیدگاه وسیعی در مورد نظم نوی دنیای کسب و کار داشته، با توانایی ها و توانمندی های معدود خود به رویارویی با آشفتگی ها و نابسامانی های نامحدود می پردازد و جنبههای مزیتی جریا های تغییر را تسخیر میکند. مزایای حاصل از بهبود و افزایش سطح چابکی سازمانی را می توان در موارد زیر خلاصه کرد (فتحیان و همکاران،۱۳۸۴):
پیشبرد سریعتر سازمان به سمت هدفهای از پیش تعیین شده؛
خدمت رسانی بهتر،کاهش قیمتها، و ثبات سازمان؛
کسب ارزش در قبال سرمایه گذاری در زمینه فناوری اطلاعات ؛
کاهش حجم بودجه اختصاصی در زمینه فناوری اطلاعات؛
برقراری هماهنگی لازم بین سرویس دهندگان فناوری اطلاعات ؛
توانایی سازمان در تغییر فرایندها و بهبود عملیات کاری؛
پاسخگویی سریعتر سازمان به نیازهای مشتری؛
افزایش رضایت خاطر کارکنان؛
پاسخگویی مناسب به تغییرات؛
توسعه چشمگیر مهارتهای کارکنان؛
افزایش ارزش های کاری و عملیاتی؛
توجه و تأکید بر کنترل سازمان؛
بهبود کنترل هزینه، و افزایش کارایی سازمان به دلیل کنترل و کاهش هزینه ها.
۲-۳-۸ اصول زیر بنایی چابکی
چابکی عبارتی جامع است که در تمامی زمینههای بنگاه از قبیل تولید، بازاریابی، طراحی، سازمان دهی و افراد نفوذ میکند.
(شهائی، جعفر نژاد،۱۳۸۶)به نقل از گلدمن (۱۹۹۴ ): گلدمن چابکی را در سه واژه ی واکنش استراتژیک ،تغییرات فراگیر وسیستم برجسته و غالب خلاصه میکند .وی براین باور است که چابکی یک واکنش فراگیر و کامل به تغییرات بنیادی است که درسیستم یا نظام حاکم بر رقابت کسب و کاری در اقتصاد طراز اول روی میدهد .گلدمن وهمکارانش که چابکی چهاراصل بهم پیوسته را در برمی گیرد که عبارت است از :انتقال ارزش به مشتریان ،مهارت یافتن در زمینه تغییر و عدم اطمینان ،تشریک مساعی در جهت افزایش رقابت پذیری وایجاد سازمان مجازی(شهائی، جعفر نژاد،۱۳۸۶).
سازماندهی در جهت پیشرو بودن تغییرات :یک سازمان چابک در جهتی سازماندهی می شود که توانایی مقابله با تغییرات محیطی را داشته باشد .ازاین رو، منابع انسانی وفیزکی ان به گونهای سازماندهی می شود که بتواند بسرعت با محیط در حال تعییر و فرصتهای موجود در بازار سازگاری داشته باشد.
اهرمی نمودن تاثیر اطلاعات وافراد:سازمان جابک می کوشد تا راز تاثیر اطلاعات وافراد به یکدیگر بهره گرفته واز طرفی ،مشوق نواوری و ابتکار درسراسر سازمان باشد؛،به طوری که مدیر بتواند منابع اطلاعاتی مورد نیاز افراد را در زمان مناسب دردسترس قرار دهد
تشریک مساعی در جهت افزایش رقابت پذیری :برای ارائه سریع محصولات به بازار،سازمان های رقیب ناچارند با یکدیگر به همکاری وتشریک مساعی بپردازند.
ارج نهادن به مشتریان وانتقال ارزش :مشتریان این سازمان ها را به عنوان تولید کننده محصولاتی که به آن ها نیاز های انهارا برطرف کنند ،می شناسند .در این سازمان ها قیمت گذاری بر اساس هزینه تمام شده نیست ،بلکه بر اساس ارزشی است که درقبال رفع نیازمندی مشتری نصیب سازمان شده است.
یک سازمان زمانی چابک خواهد بود که به واسطه اهرم کردن دانش و همکاری (داخلی و با دیگر سازمان ها) قادر به هماهنگی باشد و به صورت سریع و کارا همه منابع مورد نیاز را خلق ، تولید،تحویل و پشتیبانی کند(گلدمن،۱۹۹۵)
۲-۳-۹ توانمندسازهای چابکی
توانمندسازها عوامل درونی سازمانی میباشند که ضمن تاثیر پذیری از محرکهای چابکی، توانایی ویژه ای (قابلیتهای چابکی) در سازمان ها ایجاد میکنند(شریفی و ژانگ،۱۹۹۹)
یک سازمان چابک باید قادر به شناسایی تغییرات محیطی باشد و به آن ها به منزله ی عوامل رشد و شکوفایی بنگرد. به طور کلی مفاهیم چابکی از سه بخش اصلی تشکیل شده است که عبارتند از: محرک ها، قابلیت ها و توانمندسازهای چابکی. محرک ها به منزله ی نقطه شروع چابکی به حساب میآیند و عواملی هستند که دست یابی به چابکی را ناگزیر (تحریک ) میکنند. قابلیت های چابکی، توانمندی های لازم برای مقابله با محرک ها هستند و توانمندساز ها عواملی هستند که باعت توسعه و بهبود قابلیت های چابکی را در سازمان میشوند(شریفی و ژانگ،۲۰۰۷).
محرک های چابکی، تغییرات و فشارهای موجود در محیط کسب و کار هستند که سازمان را مجبور به بازبینی راهبرد و اصلاح یا تعدیل آن خواهند کرد تا در آن صورت چابکی مؤسسه ها و به طور جدی مدنظر همگان قرار گیرد(هیلگرزبرگ[۶۰] و همکاران،۲۰۰۶).
سازمان های چابک همواره با تغییر، عدم اطمینان و عدم پیشبینی در محیط کسب وکار خود مواجه هستند. این مؤسسه ها برای پاسخ گویی به تغییر، عدم اطمینان و عدم قابلیت پیشبینی در محیط کاری خود، به شماری از قابلیت های متمایز نیازمند هستند که قابلی تهای چابکی نامیده میشوند. قابلیت های چابکی به طور گسترده در پژوهش های گذشته موردبررسی قرار گرفته اند. در یک طبقه بندی کلی معرفی شده توسط ژانگ و شریفی این قابلیت ها هفت عنصر اصلی را دربر می گیرند که به عنوان مبنای حفظ و توسعه چابکی به شمار میروند. این عناصر عبارتند از :