اقتصاد نوین، که از پدیده اطلاعات و دانش نشأت گرفته است، نقش بسزایی در افزایش چشمگیر اهمیت سرمایه فکری در امر تحقیقات و تجارت داشته است(صابرمعاش وکوثری،۱۳۹۱).
بهرغم اهمیت روزافزون داراییهای نامشهود و سرمایه فکری، هنوز اکثر سیستمهای حسابداری، سنتی عمل کرده و قادر به محاسبه و ملحوظ نمودن کامل سرمایه فکری نمیباشند. این در حالی است که اهمیت افشای اقلام غیرترازنامهای و داراییهای نامشهود در گزارشهای سالانه، به ویژه در گزارشهای سالانه و میان دورهای شرکتهای بزرگ و متوسط، به شدت در حال افزایش است. روس و دیگران معتقدند که سرمایه فکری را میتوان با موضوعات دیگری چون استراتژی شرکت مرتبط نموده و ابزارهای سنجش و اندازهگیری آن را مهیا کرد.
اختلاف بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکتها که همان سرمایه فکری نامیده میشود، بهویژه در شرکتهای دانش محور، (باعث افزایش اهمیت سرمایه فکری شده است). سرمایه فکری را میتوان اساسی ترین دارایی یک شرکت دانست.
از نظر استراتژیک، سرمایه فکری به منظور تولید و استفاده از دانش در ارتقای ارزش شرکت مورد استفاده قرار میگیرد. این در حالی است که از نظر سنجش و اندازهگیری ارزش سرمایه های فکری، تأکید بر مکانیزمهای جدید گزارشدهی میباشد که جنبههای غیرمالی و کیفی سرمایه فکری را از طریق داده های سنتی، کمی و مالی قابل اندازه گیری میکند(مهرمنش،۱۳۹۱).
۲-۱۳٫ تعاریف سرمایه فکری
با توجه به مطالب ذکر شده و آشکار شدن اهمیت و نقش سرمایه فکری در تعیین جایگاه شرکتها در اقتصاد رقابتی امروز، این سوالها مطرح میشوند که سرمایه فکری چیست و اجزای تشکیل دهنده آن کدامند؟ اصطلاح «سرمایه فکری» اولین بار توسط جان کنت گالبریت در سال ۱۹۶۹ به کار گرفته شد. وی بر این باور بود که سرمایه فکری فراتر از «تفکر به معنای تفکر صرف» است و درجهای از اقدام فکری را نیز شامل میگردد. در این معنا، سرمایه فکری نه تنها به خودی خود یک دارایی نامشهود ایستا است، بلکه یک فرایند ایدئولوژیکی است و وسیلهای برای رسیدن به هدف محسوب میگردد تعریفهای مختلفی از سرمایه فکری در منابع مختلف ارائه شده است، اما هنوز محققان بر سر یک تعریف واحد توافق ندارند، بسیاری تمایل دارند از اصطلاحاتی مانند داراییها، منابع یا محرکهای عملکرد به جای کلمه سرمایه استفاده کنند و آن ها واژه فکری را با کلماتی مانند نامشهود، بر مبنای دانش یا غیرمالی جایگزین میکنند.
با توجه به آنچه گفته شد، تعاریف مختلفی در مورد سرمایه فکری گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آن ها اشاره میکنیم:
۱٫ استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعهای از دانش، اطلاعات، دارایی های فکری تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزش افزوده در بر میگیرد و باعث منافع رقابتی مستمر میشود (قلیچ لی و مشبکی، ۱۳۸۵).
۲٫ بنتیس[۵] سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از دارایی های نامشهود (منابع، توانایی ها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند(بنتیس،۱۹۹۸).
۳٫ ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را «اطلاعات و دانش به کار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش» تعریف میکنند(واسیل[۶]،۲۰۰۸).
۴٫ بنتیس و هالند، در مقاله خود در سال ۲۰۰۲، سرمایه فکری را این طور تعریف میکنند: سرمایه فکری ذخیرهای از دانش را که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان میدهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکری و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است.
۵٫ سرمایه فکری دارایی است که توانایی سازمان را برای ایجاد ثروت اندازهگیری میکند. این دارایی ماهیت عینی و فیزیکی ندارد و یک دارایی نامشهود است که از طریق به کارگیری دارایی های مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست آمده است. همه این ویژگی ها باعث ایجاد ارزش به دست آمده به دلیل اینکه یک پدیده کاملاً داخلی است، قابلیت خرید و فروش ندارد(روس و باراسون[۷] ،۲۰۰۵).
با جمعبندی موارد فوق به عنوان یک تعریف کلی میتوان سرمایه فکری را این گونه تعریف کرد: سرمایه فکری کلیه داراییهای نامشهود یک شرکت میباشد که از تفاوت ارزش بازار وارزش دفتری شرکت، خود را نشان داده، مبتنی بر دانش بوده، تحت تملک شرکت است، در ترازنامه سنتی به عنوان یک دارایی ارائه نمیشود، اما باعث خلق ارزش در سازمان میشود. مثالهایی برای داراییهای نا مشهود مطرح نمود که عبارتند از: سطح تحصیلات، مهارتها و تجارب کارکنان استخدام شده در سازمان، نرم افزار کامپیوتر، پایگاه داده ها، کپیرایتها وعلائم تجاری که متعلق به سازمان است، تکنیکهای بازاریابی به کار گرفته شده و سیستمهای مدیریت کیفیت، و همچنین مداخله مستقیم در شبکه های مشارکتی، برندها، معاهدات (موافقتنامهها) با تامین کنندگان و غیره(قلیچ لی ومشبکی ،۱۳۸۵).
شکل۲-۲٫دارایی ها وبدهی های نامشهود سازمان
اما کاربرد جدید سرمایه فکری به اوایل دهه ۱۹۹۰ بر میگردد. به همین دلیل تا کنون تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد ارائه نشده است و هر یک از صاحب نظران این حوزه با هدف ها و سوگیری های متفاوت، تعاریف گوناگونی ارائه کردهاند(خلعتبری،۱۳۹۱).
به طور کلی، محققان و دست اند کاران رشته سرمایه فکری بر روی سه جزء سازنده آن اتفاق نظر دارند:
۱-سرمایه انسانی
۲- سرمایه ساختاری
۳-سرمایه مشتری
سرمایه ساختاری/ سازمانی
سرمایه مشتری
سرمایه انسانی
شکل۲-۳٫اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری
۲-۱۴- اجزای تشکیل دهنده سرمایه فکری
۲-۱۴-۱٫ سرمایه انسانی
سرمایه انسانی مهمترین دارایی یک سازمان و منبع خلاقیت و نوآوری است.در یک سازمان دارایی های دانشی ضمنی کارکنان یکی از حیاتیترین اجزایی است که بر عملکرد سازمان تاثیر بسزایی دارد. با این وجود تنها، وجود دانش ضمنی برای عملکرد خوب در یک سازمان کافی نیست. هدف، تبدیل دانش ضمنی کارکنان به دانش آشکار در تمامی سطوح سازمان است، بدینترتیب ایجاد ارزش در سازمان امکانپذیر خواهد بود. سرمایه انسانی حاصل جمع دانش حرفهای کارکنان، تواناییهای رهبری، ریسکپذیری و تواناییهای حل مسئله است(بنتیس[۸]، ۱۹۹۸).