کییز (۱۹۹۸) سلامت اجتماعی به عنوان گزارش شخصی فرد از کیفیت ارتباطش با دیگران تعریف میکند. سلامت اجتماعی در این مفهوم یعنی درک فرد از اجتماع به صورت یک مجموعه معنیدار، قابلفهم، دارای نیروی بالقوه برای رشد و شکوفایی همراه با این احساس که متعلق به جامعه است و خود را در اجتماع و پیشرفت آن سهیم بداند.
مفهوم سلامت اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است، جنبه اجتماعی آن را با محور قرار دادن فرد مورد بررسی قرار میدهد. بلوک و برسلو برای اولین بار در سال ۱۹۷۲ در پژوهشی به مفهوم سلامت اجتماعی پرداختند. آن ها مفهوم سلامت اجتماعی را با درجه عملکرد اعضاء جامعه مترادف کرده و شاخص سلامت اجتماعی را شناختند و تلاش کردند تا با طرح پرسشهای گوناگون در ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی سلامت فردی، به میزان فعالیت و عملکرد فرد در جامعه برسند. این مفهوم را چند سال بعد دونالدو و همکارانش در سال ۱۹۷۸ مطرح کردند و استدلال آن ها این بود که سلامت فراتر از گزارش علائم بیماری، میزان بیماریها و قابلیتهای کارکردی فرد است. آن ها معتقدند که رفاه و آسایش فردی امری متمایز از سلامت جسمی و روانی است. بر اساس برداشت آنان سلامت اجتماعی در حقیقت هم بخشی از ارکان وضع سلامت محسوب میشود و هم میتواند تابعی از آن باشد. سنجش محتوای سلامت اجتماعی از ابتدا از طریق تمرکز بر فرد و در رابطه با تعاملات میان فردی (مثلاً ملاقات با دوستان) و مشارکت اجتماعی (مانند عضویت در گروهها) مورد سنجش قرار گرفت و در اندازهگیری ارکان عینی (مثلاً تعداد دوستان) و ذهنی (کیفیت روابط دوستانه) هر دو تعریف منظور شده بود. حوزه سلامت اجتماعی از سالهای ۱۹۹۵ به بعد علاوه بر نگرش کلی که بر کیفیت سلامت در میان تمام افراد دارد. سلامت اجتماعی را اینگونه تعریف نموده است: “ارزشگذاری شرایط یک فرد و کارایی او در جامعه” که این بازتابی از “سلامت اجتماعی مثبت” است (کییز، ۱۲۲:۱۹۹۸).
با توجه به تغییرات اجتماعی در چند دهه اخیر و تغییر الگوهای جامعه از سنتی به مدرن و تغییر نگرش در خصوص کارکردهای خانواده، پارسونز دو کارکرد برای خانواده”هستهای منزوی” زمان خود قائل است، کارکرد اجتماعی کردن کودکان و کارکرد شکوفایی و ثبات شخصیت بزرگسالان. این دو کارکرد تنها در روابط صمیمی و محبتآمیز خانواده امکانپذیر است (اعزازی،۱۷۴،۱۳۸۶). افزایش درصد طلاق و جدایی در بین خانواده ها؛ این پدیدهها در حال حاضر به صورت استثناء مطرح نیستند بلکه جزیی از واقعیت زندگی شدهاند. با جدایی زن و شوهر رابطه والدین و فرزند تغییریافته و با پدیده جدیدی مانند مادر تنها و پدر تنها روبه رو هستیم (اعزازی،۱۳۸۶).
۲-۳-۲ ابعاد پنج گانه مقیاس سلامت اجتماعی
کییز (۱۹۹۸) ۵ ملاک را برای سلامت اجتماعی بر میشمرد که هم راستا با نظریه روانشناختی و جامعهشناختی اجتماعی بسط پیدا میکنند، به شرح نمودار زیر میشود.
شکل۲-۱- زیر مقیاس های بهزیستی اجتماعی
شکوفایی اجتماعی[۴۱]:”شکوفایی اجتماعی عبارت است از ارزیابی توان بالقوه و مسیر تکاملی اجتماع و باور به اینکه اجتماع در حال یک تکامل تدریجی است و توانمندیهای بالقوه برای تحول مثبت دارد که از طریق نهادهای اجتماعی و شهروندان شناسایی میشود افراد سالم تر در مورد شرایط و آینده اجتماع امیدوار هستند، آن ها میتوانند پتانسیلی را که در یک اجتماع به هم پیوسته وجود دارد را تشخیص دهند و باور دارند که جهان میتواند برای انسانهایی چون آن ها بهبود یابد”(کییز،۲۰۰۴: به نقل از فارسی نژاد، ۱۳۸۳).
همبستگی اجتماعی[۴۲]: همبستگی یا انطباق اجتماعی در مقابل بیمعنایی در زندگی قابل مقایسه است و شامل ارزیابی فرد از اجتماع به صورت قابلفهم، قالب پیشبینی و محسوس است و در حقیقت درکی است که فرد نسبت به کیفیت، سازماندهی و اداره دنیای اجتماعی اطراف خود دارد و همچنین به معنای مفهوم تسلط بر محیط در مقیاس سلامت روان است. تسلط بر محیط یعنی احساس صلاحیت و توانمندی برای مدیریت محیط پیچیده و انتخاب یا خلق زمینههای مناسب شخصی است و متضاد پوچی و بیمعنایی است و رد مجموع یعنی دنیا را به صورت منطقی، هوشمند، قابلدرک و قابل پیشبینی دیدن است (تباردرزی،۱۳۸۶).
ترنر همچنین معتقد است یکی از عوامل تعدیلکننده میزان افسردگی و استرس، روابط اجتماعی است. یکی از شیوه های گسترش روابط اجتماعی عبارت است از عضویت در انجمنهای داوطلبانه، افرادی که در این انجمنها عضو میشوند. میتوانند با افراد بیشتری تعامل برقرار کنند و از این طریق پیوندهای اجتماعی خود را گسترش دهند با گسترش دامنه روابط اجتماعی، فرد میتواند در هنگام بروز شرایط مقابله کند و همین امر باعث میشود که استرس روانی حاصل از این شرایط را کاهش دهد، عضویت در انجمنهای داوطلبانه همچنین در افزایش رضایت اجتماعی و کاهش افسردگی نقش مهمی دارد. مشارکت از طریق روابط انجمنی احساس شادابی و خوشحالی را تقویت میکند و از این طریق به بهبود سلامت جسمی و روانی و اجتماعی کمک میکند.
انسجام اجتماعی[۴۳]: ” انسجام اجتماعی در لغت به معنای یکی کردن و به هم پیوستن، ائتلاف، انضمام، یکپارچگی، اتحاد عناصر مختلف اجتماع است” این اصطلاح نسبتاً جدید است. ادغام در علوم اجتماعی، اغلب با توجه به تمایل طبیعی فکر انسان که دوست دارد با تکیه بر الگوهای کلی موجود در حیات از واقعیات جامعهشناختی سخن به میان میآورد مورد توجه قرار گرفته است و به عنوان فرایند انطباق جزء با کامل مد نظر قرار گرفته است. ادغام هم از نظر ریاضی و هم از نظر جامعهشناسی به معنای عمل وحدت بخشیدن به عواملی ناهمسان و حائز تمایل است (توسلی ۶۸:۱۳۸۲ به نقل از کنگرلو ۳۲:۱۳۸۶).
پذیرش اجتماعی[۴۴]: افرادی که در این بعد از سلامت برخوردارند اجتماع را به صورت یک مجموعه کلی و عمومی که از افراد مختلف تشکیلشده درک میکنند. و به دیگران به عنوان افراد با ظرفیت و مهربان اعتماد دارند. پذیرش اجتماعی مصداق اجتماعی از پذیرش خود به عنوان یکی از ابعاد سلامت روان است. در پذیرش خود فرد نگرش مثبت و احساس خوبی در مورد خودش و زندگی گذشته دارد. و با وجود ضعفها و ناتوانیهایی که دارد همه جنبههای خود را میپذیرد، در پذیرش اجتماعی فرد، اجتماع و مردم آن را با همه نقصها و جنبههای مثبت و منفی باور دارد و میپذیرد (کییز، ۲۰۰۴، به نقل از کنگرلو، ۳۴:۱۳۸۶).