۴٫ زیادهطلبی یا روحیه فساد داشتن: عدهای از زنان که به زندگی و ارضا جنسی توسط یک مرد، راضی نیستند و تنوعطلب میباشند این زیادهروی آن ها را به سوی روسپیگری سوق میدهد. همچنین عدهای از زنان دارای زندگی مرفهی هستند و هیچ گونه کمبود مالی و عاطفی ندارند، اما به دلیل اینکه روحیه فاسدی دارند به روسپیگری روی میاورند ولی به خاطر اینکه خانه و خانوده را مانع پیشروی خود میدانند، از این رو، از خانه فرار میکنند تا راحت بتوانند به مقاصد شوم خود برسند.
ج) عوامل اجتماعی فرار دختران
۱٫اعتیاد به موادمخدر: مصرف موادمخدر از جمله عوامل عمده در فروپاشی کانون خانواده به شمار میآید. بسیاری از زندگیهایی که به طلاق و متارکه انجام شده و یا قتلهایی که در اثر کنشها و واکنشهای غیراردای و رفتارهای خشونتآمیزی که براثر جنونهای آنی صورت میگیرد، بر اثر استعمال موادمخدر است.
بهدلایل زیر، اعتیاد یکی از دلایل فرار فرزندان به ویژه دختران میشود:
۱٫تاثیر بسیار زیاد و منفی مسئله اعتیاد بر میزان مسئولیتپذیری پدران و مادران.
۲٫توجه بیش از حد پدر یا مادر به مسائل پیرامون یا حشایهای بهدلیل اعتیاد به موادمخدر.
۳٫اضمحلال اخلاقی وفساد روحی پدرومادر بهدلیل وابستگی روانی حاصل از اعتیاد.
۴٫تضعیف بنیانهای ارزش خانوده بهدلیل بیتوجهی بیش از حد پدران و مادران.
۵٫ سست شدن پایه های اقتصاد خانواده و تشویق فرزندان به انجام کارهای خلاف وغیرمتعارف توسط پدران و مادران معتاد.
۶٫الگوگیری و الگوپذیری فرزندان از پدرومادرمعتاد خویش و… .
بر اساس مطالعات صورت گرفته، استفاده از موادمخدر و به طور کلی رخنه موادافیونی در کانون خانوده تاثیر قابل ملاحظهای در فرار دختران جوان و نوجوان از خانه دارد. آمارها نشان میدهند، ۵/۵۷ درصد از دختران فراری دارای پدرانی معتاد بودهاند که این تعداد در مقایسه با دختران عادی حدود هشت برابر بیشتر است. روشن است در خانهای که موادمخدر و اعتیاد یک امر بدیهی و معمول بهشمار میاید و قبحی ندارد، مشکلات و اسیبهای بسیاری نظیر:خشونت روانی و فیزیکی نسبت به افراد خانواده و همچنین فروپاشی نهاد خانواده اجتنابناپذیر است. این مسائل در کنار بالا آمدن سن دختران تاثیر مضاعفی بر زندگی آن ها برجای خواهند نهاد و موجب بروز برخی از پیامدها نظیر: امتناع ارتباط با گروههای همسال و همچنین اجتناب از پذیرش خواستگاران میشود. هر یک از این مسائل با عنایت به شرایط روحی دختران جوان و نوجوان اثرات بسیار منفی و مخرب غیرقابل جبرانی بر حیات فردی و اجتماعی آنان بر جای خواهد نهاد.
از سوی دیگر، مصرف موادمخدر توسط این گروه از دختران عامل محرکی در ایجاد انگیزه ترک خانه و فرار است. بررسیهای نشان میدهند، قریب به ۴۵درصد از دختران فراری و زنان خیابانی قبل از فرار از خانه مبادرت به استعمال موادمخدر و دخانیات میگردند. این در حالی است که ۵/۷ درصد از دختران عادی اقدام به مصرف موادمخدر و دخانیات کرده بودند.
مصرف تفننی موادمخدر و اعتیاد به این مواد، توسط دختران نوجوان و جوان دلایل مختلفی از قبیل: سهولت تهیه انواع مواد در جامعه، وجود زمینه خانوادگی، حضور در مجالس و مهمانیهای خاص و قرار گرفتن درمعرض استفاد از اینگونه مواد، گروههای همسال، دست به گریبان بودن با مشکلات روحی و روانی و عدم حضور یک راهنما مناسب، وجود انواع مختلف موادمخدر وشیوههای متنوع مصرف آن و… را میتوان نام برد.
هر یک از این عوامل تاثیر بسزایی در گرایش دختران جوان و نوجوان به موادمخدر و استعمال آن دارد و این مسئله سنگ بنای مشکلات و آسیبهای جدی و اجتنابناپذیری است که در فراسوی این افراد قرار دارد.
۲٫ خشنوت خانوادگی: از دیگر مؤلفههای بروز پدیده دختران فراری، قرار گرفتن در معرض مشکلات روحی، جسمی و جنسی است. شمار قابل توجهی از دختران بهعلت بدرفتاری، بیتوجهی، کمتوجهی و در نهایت ضرب و جرح از سوی والدین و سایر اعضای خانوده نظیر: نامادری، ناپدری، برادر بزرگتر و حتی در برخی موارد از سوی اقوام و آشنایان از خانه گریزان شده و اقدام به فرار میکنند.
یونیسف، صندوق کودکان ملل متحد، در پی مطالعهای که بر ۲۴۰۰ نوجوان دختر و پسر دبیرستانی در ایران انجام داد، اعلام کرد که، بسیاری از نوجوانان ایرانی در معرض خشونت قرار دارند و حدود۶۰درصد از انان درخانوده و توسط اعضای خانواده مورد شکنجه و آزار قرار گرفتهاند. قریب به ۶۱ درصد از این افراد دچار آزار جسمی و فیزیکی شدهاند. ۳۳درصد آزار روانی و ۶/۶ درصد نیز آزار و سوءاستفاده جنسی را تجربه کردهاند. در این میان، ۲درصد موارد آزارگر از اعضای خانواده بوده است، ۳۱درصد خویشاوند نزدیک و در ۱۶درصد نیز یکی از آشنایان خانوادگی بودهاند. این رفتارهای خشونتامیز و ازاردهنده همواره یکی از عوامل مؤثر و محرک در ایجاد انگیزه فرار در دختران نوجوان و جوان در جامعه ایرانی به شمار رفته است، به طوری که ۵/۴۷ درصد از این دختران پیش از فرار، تنبیه بدنی شدید غیرقابل تحمل میشدند که نسبت در دختران عادی تنها ۵/۷ درصد است.
بررسیها نشان میدهند، تحتفشار قرار گرفتن بیش از حد و به بهانههای مختلف، تنبیه بدنی و ضرب و جرح، سوءاستفاده جنسی، واداشتن به کارهای سخت و طاقتفرسا، ازدواجهای اجباری، فقدان یک پشتیبان لازم مناسب، عدم ساختار مناسب حقوقی و قضایی در دفاع از این افراد و همچنین شکست در زندگی مشترک (و مورد اخیر مربوط به زنان متاهل است) ازجمله عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه فرار از خانه است.
در جریان یکی از آخرین مطالعات انجام گرفته مشخص شد، ۹/۳۶ درصد از دختران پیش از فرار دچار اختلاف شدید با پدر خود بودهاند و به شدت از او کتک میخوردند، ۳/۱۵ درصد با برادر خود اختلاف داشتهاند، ۱/۱۵ درصد با مادر خود دچار چالش بودهاند و درنهایت، ۵/۶ درصد آن ها نیز به خاطر ازدواج اجباری اقدام به فرار از خانه کردهاند و ۲/۲۶ درصد باقی مانده نیز به علل دیگری به این عمل مبادرت ورزیدهاند. شایان توجه است، قریب به ۹۸درصد از زنان خیابانی مجرد بودهاند و تنها۲درصد از آن ها متاهل بودهاند که به علل مختلف اقدام به فرار از خانه کردهاند.
بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونتها میباشند به دلیل ترس از آزاردهنگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشکلاتشان را ندارند؛ از این رو، از خانه فرار میکنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند، زیرا از محیط ناامن خانه میهراسند.
۳٫ فقر و مشکلات معیشتی: در میان علل و عوام بروز پدیده دختران فراری و زنان خیابانی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده ها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل، تامین پوشک مناسب و… زمینهساز بروز دلزدگی، سرخوردگی، ناراحتیهای روحی، دلمشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در این دختران فراهم میسازد.