شاید بتوان گفت که جامعترین تعریف از مفهوم مدیریت دانش، که به نوعی دربرگیرنده ترکیبی از نگاه نظریه پردازان دو سر طیف به این مفهوم است را فرهنگ اصطلاحات مدیریت دانش (۱۹۹۸) بیان کردهاست. از دیدگاه نظریه پردازانی که این تعریف را ارائه کردهاند، مدیریت دانش “فرایند سیستماتیک جستجو، انتخاب،سازماندهی، پالایش و نمایش اطلاعات است. به طریقی که درک کارکنان در زمینه خاص بهبود و اصلاح شود و سازمان بصیرت و درک بهتری از تجربیات خود کسب کند. فرآیندهای مدیریت دانش، در حل مسأله، یادگیری پویا، برنامه ریزی استراتژیک، تصمیم گیری و محافظت دارایی هوشی از فرسودگی و تباهی به سازمان کمک میکند و منجر به انعطافپذیری فزاینده و افزایش هوش سازمانی میشود”.
۲-۹-۳- مفهوم مدیریت دانش
مدیریت دانش، چیزی نیست جز مدیریت سرمایه دانشی از ابتدا تا انتهای دوره حیات آن، به تعبیر واضحتر، مدیریت دانش، شامل خلق دانش، کسب دانش، ذخیرهسازی دانش، انتشار وبه اشتراکگذاری دانش و بالاخره به کارگیری دانش است. سازمان باید به خوبی بتواند دانش مورد نیاز خود را شناسایی کند، درصورت لزوم، آن را خلق کند، یا اینکه از منابع خارج ازسازمان کسب نماید. دانش خلق شده یا کسب شده، باید با نیازهای سازمان تطبیق داده شده و به تعبیری، آماده شود وبه صورت مناسب، ذخیره شود تا در زمان و مکان و شرایط مورد نیاز، مورد استفاده قرارگیرد.
در این بین، دانش نباید به صورت یک آب راکد، در جایی محبوس شود. دانش بایستی مانند یک چشمه جوشان در سازمان (در هر جایی که نیاز است و در هر زمان که نیاز است) جریان داشته باشد و همه کسانی را که تشنه آن هستند، سیراب کند. همان طور که آب راکد، ارزش چندانی ندارد و بعد از مدتی میگندد، دانش به اشتراک گذاشته نشده هم، ارزش چندانی ندارد و سر منشأ خیر و برکت زیادی نخواهد بود (شرکت مشاوران توسعه آینده، ۱۳۸۵).
دل و گریسون[۴۰] (۱۹۹۸) مدیریت دانش را به عنوان یک راهبرد تعریف میکنند که باید در یک شرکت توسعه داده شود. برای اینکه مطمئن باشیم دانش به افراد درست در زمان مورد نیاز میرسد، به طوری که آن ها دانش را به اشتراک گذارند و از اطلاعات برای بهبود وظایف سازمان استفاده میکنند.
کارلاسیوبی[۴۱] (۲۰۰۳) مدیریت دانش را به عنوان فرایند خلق ارزش از داراییهای نامحسوس سازمان تعریف میکند .
مالهوترا[۴۲] (۱۹۹۸) یکی از پرکارترین افراد در این زمینه بیان میکند که مدیریت دانش دربرگیرنده فرآیندهای سازمانی است که به دنبال ترکیب هم افزای ظرفیت پردازش داده و اطلاعات توسط فناوری اطلاعات با ظرفیت نوآوری و خلاقیت منابع انسانی میباشد.
تاونلی[۴۳] (۲۰۰۱) مدیریت دانش را به عنوان مجموعهای از فرآیندها تعریف میکند که دانش موجود در سازمان را در جهت دستیابی به اهداف و ماموریتهای سازمان، ایجاد و به اشتراک میگذارد.
مدیریت دانش عبارت است از یک راهبرد بهینهسازی کسب و کار به طریق نظاممند و تعهدی که اطلاعات ضروری برای کسب و کار را به نحوی انتخاب، پالایش، ذخیره، سازمان دهی و جمعبندی میکند که عملکرد کارکنان و رقابتپذیری شرکت را بهبود میدهد (برایان بروجرون، ۱۳۸۶).
بلانت معتقد است که مدیریت دانش فرآیندی است که سازمانها از آن طریق اطلاعات جمع آوری شده خود را به کار میبرند (ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۵: ۶).
پتراش (۱۹۹۶ (معتقداست: مدیریت دانش فراهم نمودن دانش درست براى افراد مناسب و در زمان مناسب است تا آن ها بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند و بکمن (۱۹۹۷) مدیریت دانش را اینگونه تعریف میکند: رسمیسازى دسترسى به تجارب، دانش و تخصصى که قابلیتهاى جدید ایجاد میکند، عملکرد مدیران عالى را ممکن میسازد، نوآورى را تشویق میکند و ارزش مشترى را ارتقا میدهد (سادات هاشمی، ۱۳۸۹). در جدول۲-۴ برخی تعاریف ارائه شده از مدیریت دانش توسط اندیشمندان مختلف آمده است.
جدول۲-۴ : مفهوم مدیریت دانش (آتشک و ماه زاده، ۱۳۸۸)
اندیشمند
مدیریت دانش
داونپورت
ThomasDavenport
رویکردی منظم است که رویههایی را برای شناسایی، ارزیابی، سازماندهی، ذخیره و به کارگیری دانش به منظور تأمین نیازها و اهداف سازمان برقرار میسازد.
بورک
Mike Burk
مدیریتی که کمک میکند تا اطلاعات مناسب در زمان مناسب برای تصمیم گیریهای درست در اختیار افراد مناسب قرار گیرد.
پروساک
Laurence Prusak
راهبردها و فرایندهایی که قادرند تولید و جریان دانش را به منظور ایجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان، مشتریان و کاربران در کل سازمان به وجود آورند
پروست
Gilbert Probst
یک سری مداخلات منسجم که از فرصتها به نحو احسن استفاده میکند و پایگاه دانش را شکل میدهد. پایگاه دانش سازمانی، دارایی دانش فردی و گروهی را شامل می شود که سازمان در انجام فعالیتهای خود میتواند از آن ها استفاده کند.
دراکر
یادگیری و آگاهی نسبت به آنچه میدانیم.
راگلز
Rudy Ruggles
احاطه نمودن ابزارهای فناوری با جریان عادی فعالیتهای سازمانی در قسمتهایی که با یکدیگر همپوشانی دارند.
روب
Srephen Raub
یک مدل کسب و کار نظام یافته داخلی است که به تازگی در حیطه علوم و سازمانها پدیدار شده و یک طیف وسیع علمی را با تمام منظرهای آن مورد بررسی قرار میدهد. این طیف وسیع میتواند، تولید دانش، تدوین قوانین علمی و مشارکت علمی را شامل شده و نهایتاًً منجر به ارتقا فراگیری و نوآوری شود.
رومهادرت
Kai Rumhardt
این واژه جهت توصیف هر چیزی از کاربرد تکنولوژی جدید در تلاش وسیع برای آماده کردن سرمایه عقلانی یک سازمان است.
سنگه
مجموعهای است از فرآیندها برا ی فهم و به کارگیری منبع استراتژیک دانش در سازمان
لیبوویتز
Leibowits
فرایند ایجاد ارزش برای سرمایه نامحسوس یک سازمان است. سرمایه نامحسوس که از آن به سرمایه معنوی نیز تعبیر میشود، سرمایه انسانی، ساختاری و مشتریان و روابط را در بر میگیرد.
یونگهاگن
Junghangen
روشی نظامند برای تشخیص، سازماندهی و به اشتراک گذاشتن دانش در سازمان است که میتواند در نهایت به تولید دانش بیشتر در سازمان منجر شود.
۲-۹-۴- تفاوت مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش
مدیریت اطلاعات را میتوان چنین تعریف کرد: “استفاده از مراحل و مهارتهای مدیریتی و ابزارها و فناوریهای مناسب در فرایند تولید، فراهم آوری، سازماندهی، پردازش، اشاعه و بهرهگیری از اطلاعات درون سازمانی و برون سازمانی به عنوان یک عنصر اصلی در سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد سازمانی” (آزاد شهرکی، ۱۳۸۸: ۲۵).