این گونه دخترها، همچنین از محبوبیت کمتری در نظر همسالانشان برخوردار هستند. به علاوه به نظر میرسد، عزت نفس دخترهای جذاب بیشتر از دخترهائی که کمتر جذاب هستند تحت تأثیر تغییرات منفی وابسته به بلوغ قرار دارد. محققین معتقدند این امر بدین دلیل است که خود پنداره ی دخترهای جذاب ارتباط بیشتری با ظاهر جسمانی خوب آن ها دارد. به طور کلی برای دخترها جامعه به صراحت این پیام را بیان میکند که در واقع مطالعه در مورد گروههای همسالان نوجوان نشان میدهد که برای دخترها محبوبیت ” زیبا باشد” ارتباط محکمی با جذابیت جسمانی دارد. اما در جریان ارزیابی مشکلات مربوط به تصویر بدنی با توجه به جذابیت های جسمانی باید دو عامل را در نظر بگیریم که عبارتند از :
۱-ظاهر واقعی فرد؛
۲-معیارهای فرد در مورد وضعیت ظاهری اش (پوپ و همکاران، ۱۹۸۸).
تصویر بدنی پدیده ای عینی نیست بلکه تجربه ی ذهنی فرد و ارزیابی او از بدنش میباشد. البته در عین حال به همان اندازه نیز، خصوصیات فیزیکی واقعی بدن فرد در تصویر بدنی او دخیل میباشد. در واقع هم تجربه ی ذهنی فرد که همان معیارهای فرد را در مورد وضعیت ظاهری اش در بر دارد و هم خصوصیات فیزیکی واقعی برای دستیابی به درکی از تصویر بدنی مهم هستند. تصویر بدنی و هویت نقش جنسی از خانواده تأثیر می پذیرد. این تأثیر بر اساس واکنشی است که والدین به خود ارزیابی دختر نوجوانشان نشان میدهند و نیز بر اساس شرایطی که خانواده ها دخترانشان را ارزیابی میکنند. آن ها این تأثیر را توسط ایجاد ملاک های بیرونی مهم، برای دخترانشان اعمال میکنند و این ارزیابی لزوماًً شامل ارزیابی در مورد کفایت فیزیکی آن ها است (فیشر، ۱۹۸۶). به خصوص ادبیات پژوهشی در مورد تحول نوجوان به طور یکپارچه ای اهمیت ارتباط مادر و دختر را در تحول هویت دختران، در محدوده ی هویت نقش جنسی مطرح میکند. به نظر میرسد که مادران در انتقال از دوره ی دختری به زنانگی، برای دخترانشان، نقش یک الگو را بازی میکنند که منابع اطلاعاتی مهمی برای آن ها هستند و آن ها را راهنمائی میکنند. اطلاعاتی در مورد اینکه آن ها زن هستند و اینکه آن ها باید چگونه احساس کنند، رفتار کنند و همچنین اینکه آن ها باید چگونه بدنشان را بسنجند. جالب است که این نشانه وجود دارد که ادراک مادران در مورد زنانگی شان با خود ادراکی دخترانشان در مورد زنانگی مرتبط است (جکسون و همکاران، ۱۹۹۹).
دختران تمایل دارند که در مورد تغییرات بدنی شان و در مورد قاعدگی شان، از مادران شان اطلاعات دریافت کنند. بنابرین هنگامی که در این برهه ی زمانی، رابطه ی مادر – دختر آسیب می بیند، دختران تغییرات بدنی را به طور منفی تجربه میکنند. بنابرین مادران موظفند برای کمک به دخترانشان به خاطر مقابله و سازگاری با این تغییرات راهنمائی یابند و همزمان تغییرات را به طور اساسی در ارتباطاتشان با دخترانشان به بحث بگذارند (جکسون، ۱۹۹۹).
چاقی
چاقی به زیادی چربی بدن اشاره دارد به گونه ای که خطر ابتلا به بیماری های پزشکی را نزد فرد افزایش میدهد. اضافه وزن یا وزن اضافه بر وزن استاندارد، اگرچه معمولاً به عنوان شاخصی از چاقی به کار بسته می شود اما همیشه ممکن است بازتابی از فربهی (تجمع چربی در بدن) نباشد (مارکوس، لوین، کلارچین، ۲۰۰۳) چاقی بیش از حد، به ویژه در ناحیه ی شکم، با افزایش خطر سلامتی به شدت همبستگی دارد. تعریف چاقی موضوع بررسی های زیادی بوده است. روشی که به طور گسترده برای تعریف چاقی پذیرفته میباشد، محاسبه ی شاخص توده ی بدن (نمایه توده بدنی) که عبارت است از تقسیم وزن بدن بر حسب کیلوگرم بر مجذور قد بر حسب متر (صادقی، ۱۳۸۷).
جدول ۲-۱ نظام طبقه بندی WHO از اضافه وزن و چاقی بر پایه ی شاخص توده ی بدن
تشخیص چاقی
در حالی که چاقی ممکن است با اشکال مختلف آسیب شناسی روانی همراه شود، عموماً پذیرفته شده است که افراد چاق به عنوان یک گروه در زمینه ی میزان سازگاری روان شناختی و شخصیتی از افراد با وزن طبیعی متفاوت نیستند. بدین سان، چاقی نمی تواند دارای ماهیت روان آسیب شناختی باشد و به همین جهت از نظام های طبقه بندی روان پزشکی همچون DSM حذف شده است. متأسفانه، مثل اختلال های آشکار بیمارگون بی اشتهایی و پراشتهایی عصبی و با این استدلال که هر سوی آن ها به طبقه ی واحدی تعلق دارند، عنوان متداول اختلال های خوردن پیشنهاد گردید. ولی در واقع روشن نیست که افراد چاق در مقایسه با افراد با وزن بهنجار به طرز متفاوتی غذا می خورند. در اقلیتی که به طرز متفاوتی غذا می خورند (پر خوری افراطی چاق) اغلب نشانه شناسی روانی معنی داری نشان داده شده است. اگرچه هنوز در این باره که آیا این زیرگروه سزاوار یک برچسب جداگانه ی روان پزشکی میباشد یا نه اختلاف نظرهائی وجود دارد، با وجود این، وصف قطعاً نامناسب است (صادقی، ۱۳۸۷).
عامل چاقی
برخی افراد ممکن است از راه عوامل ژنتیک، که تنظیم وزن بدن را با جذب مصرف و ذخیره سازی انرژی بدن کنترل میکند مستعد چاقی شوند. یکی از نخستین نارسائی های همبسته با چاقی، کشف ژن چاقی و پروتئین تولیدی آن یعنی لپتین بود. لپتین یک هورمون تولید شده به وسیله ی یاخته های چربی، تنظیم هیپوتلاموسی خوردن کالری و مصرف انرژی را زیر نفوذ خود میگیرد. موش های آزمایشگاهی که به علت یک نارسائی ژنتیکی نتوانستند لپتین تولید کنند در نتیجه ی انرژی دریافتی بیش از حد و نافعالی جسمی چاق شدند.
به علاوه، به کار بستن ترکیب دوباره ی لپتین[۱۰۰] در چنین حیواناتی غذای دریافتی را کاهش و فعالیت جنسی را افزایش میدهد و از وزن بدن می کاهد. هرچند در انسان ها تنها درصد خیلی کوچکی از افراد چاق نارسائی لپتین دارند و کارآزمائی های ترکیب دوباره ی لپتین، به عنوان درمانی برای چاقی، به نتایج نسبتاً ناامید کننده ای انجامیده است.
معلوم شده است که نارسائی چندین ژن متعدد دیگر نیز در چاقی حیوانات نقش دارد. هرچند به نظر میرسد که تنها یکی از این جهش ها، یک عامل تأثیرگذار بر چاقی انسان باشد و کمتر از ۴/۰ درصد افرادی که به طور موضعی چاق هستند را تحت تأثیر قرار دهد. از این گذشته، چون ژنوم انسان در طی بیست سال گذشته تغییر نیافته است، عوامل ژنتیک به تنهائی نمی تواند از عهده ی توضیح افزایش اخیر در شیوع چاقی برآید. به علاوه، تغییرات محیطی که در نافعالی جسمی و مصرف رژیم غذائی متراکم از انرژی نقش دارند نیز علل بنیادین همه گیری حال حاضر چاقی به شمار میآیند. در کشورهای صنعتی افراد در معرض محیطی قرار می گیرند که مصرف بیش از حد غذاهای متراکم از انرژی و فقیر به لحاظ غذائی را افزایش میدهد. اقلام غذائی خوشمزه، ارزان قیمت و پر کالری نه تنها در رستوران های با غذاهای حاضری (فست فود)، بلکه همچنین در فروشگاه ها، محوطه های غذا، ماشین های فروشی سکه ای، و حتی ایستگاههای خدماتی ۲۴ ساعته به آسانی قابل دسترسی هستند. افرادی که وعده های غذائی بیشتری را در خارج از منزل می خورند و در حال انجام چنین کاری هستند پرس های بزرگ تری از غذا را مصرف میکنند. (صادقی، ۱۳۸۷).
برای مثال، در اوایل دهه ی ۱۹۷۰ تقریباً ۲۰ % ارزش دلاری غذای اعضای خانواده صرف غذای خارج از منزل شد، در حالی که تا سال ۱۹۹۵ این مبلغ تا ۴۰ % به دو برابر رسید. خوردن دور از منزل، به ویژه خوردن در رستوران های فست فود با چربی و کالری دریافتی بیشتری همراه است.