۲- مُرسَلَه ی عبدالله بن مَسَّکان از زراره از امام باقر ( ع )
در این روایت آمده که :سمره بن جندب درخت خرمایی داشت که راهش از داخل خانه ی انصاری می گذشت و پیوسته بدون اجازه وارد خانه ی مرد انصاری می شد تا اینکه انصاری به وی گفت ، ای سمره! همیشه در
۶-عن زراره عن ابی جعفر ( ع ) قال : انَّ سمره بن جندب کان له عَذق فی حائطٍ لرجل من الانصار و کان منزل الانصاری بباب البستان فکان یَمُرُّ بِه اِلی رسول الله ( ص ) فشکا اِلیه و خَبَّرَهُ فَارسلَ اِلیه رسول الله ( ص ) و خَبَّرهُ بقول الانصاری و ما شکا و قال : اذا اردتَ الدخولَ فستأذن ، فابی فلمّا ابی ساومَهُ حتی بلغ به من الثمن ما شاءالله فابی اَن یبیعَ فقال لک بها عذق یمدلک فی الجنه فابی ان یقبل فقال رسول الله ( ص ) للانصاری ، اِذهب فَاقَلعها و اَرمِ بها الیه فإنّه لا ضرر و لا ضرار
حالی وارد خانه ی ما می شوی که در آن حال آمدن تو را خوش نداریم ، هر موقع خواستی بیایی اجازه بگیر، سمره گفت برای عبور از راه خودم لازم نیست از شما اجازه بگیرم و این راه مال من است که بتوانم به درختم سر بزنم ، امام باقر فرمود : انصاری نزد رسول خدا ( ص ) رفت و از سمره شکایت کرد ، حضرت به دنبال سمره فرستاد و سمره آمد.حضرت به وی فرمود : فلان کس از تو شکایت کرده و میگوید که بدون اجازه وارد خانه ی او و خانواده اش می شوی.هر موقع خواستی وارد شوی اجازه بگیر!عرض کرد یا رسول ا… درخت مال خودم و راه مال خودم است (چرا) اجازه بگیرم؟رسول خدا(ص)به وی فرمود آن درخت را به انصاری بده و در جای فلانی به تو یک درخت خرما بدهم ، سمره گفت نه.پیامبر فرمود : در عوض آن ، دو عدد درخت خرما می دهم. سمره گفت نمی خواهم ، همچنان پیامبر پیشنهاد خود را زیاد می کرد تا به ده عدد درخت خرما رسید ، سمره گفت نه ، پیامبر گفت در عوضش ده عدد درخت خرما به تو می دهم در جای (باغ) فلانی،سمره از قبول امتناع کرد .پیامبر فرمود از این درخت دست بردار و بجای آن به تو در بهشت یک عدد درخت خرما می دهم ، سمره گفت نمی خواهم ، پس پیامبر فرمود: «انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار علی مومن»،یعنی تو (ای سمره) مرد مضری هستی و ضرر زدن و مقابله ی ضرر با ضرر برای مومن نیست.سپس پیامبر(ص) دستور فرمود آن درخت را کندند و به سوی وی انداختند و پیامبر فرمود ببر هر جا که خواستی آن را به کار.۷ (حرعاملی ،۱۳۹۱ ، ص ۳۴۱ ؛کلینی ،۱۳۶۰ ،ج۵ ص ۲۹۴) عده ای گفته اند که چون روایت مرسله است ضعیف است ، بالاخص که ارسال کننده ی آ ن محمد بن خالد البرقی است که همچنان که ابن غضایری نیز گفته است پیوسته از افراد ضعیف نقل روایت می کرد( قهپائی،۱۳۸۴ ، ص ۲۰۵ ) بعلاوه در سند روایت بحث شده که علی بن محمد بندار قابل اعتماد نبوده است ، اما باید گفت که همچنان که وحید بهبهانی احتمال دادهاند راوی این روایت علی بن محمد ابوالقاسم است( مامقانی ، ۱۳۵۲ ،ج۲ ص ۶۹) که نجاشی نیز او را قابل اعتماد معرفی کردهاست ( نجاشی ، ۱۳۱۷ ، ص ۲۶۸ )
۷- عن عبدالله بن مسکان عن زراره عن ابی جعفر ( ع ) قال : اِنّ سمره بن جندب کان له عذق و کان طریقه الیه فی جوف منزل رجل من الانصار ، فکان یجییُ و یدخل الی عذقه بغیر اذنٍ من الانصاری فقال الانصاری : یا سمره لا تزال تفجأ ُنا علی حالٍ لا نحبُّ ان تفجأ ُنا علیها فاذا دخلت فأذَن فقال : لا استأذنُ فی طریقٍ و هو طریقی الی عذقی. قال فشکاهُ الانصاری الی رسول الله ( ص ) فاَرسلَ الیه رسول الله ( ص ) فأتاهُ فقال لهُ انّ فلاناً قد شکاک الی زعم اَنّک تمرُّ علیه و علی اهلهِ بغیر اذنه فأستأذنُ علیه اذا اردتَ اَن تدخلَ. فقال : یا رسول الله اَستأذنُ فی طریقی الی عذقی؟ فقال له رسول الله ( ص ) خلِّ عنهُ و لک مکانهُ عذقٌ فی مکانٍ کذا و کذا فقال : لاِقال فلک اثنان ، قال لا ارید. فلم یزل یزیدهُ حتّی بلغ عَشَرَهُ اَعذاقٍ. فقال لا . قال فلک عشرهٌ فی مکان کذا وکذا؛ فأبی فقال: خلِّ عنه ولک مکانهُ عذقٌ فی الجنَّه . قال لا ارید ، فقال له رسول الله ( ص ) : انَّکَ رجلٌ مضارٌّ و لا ضرر و لا ضرار علی مؤمنٍ . قال : ثمَّ اَمَرَ بها رسول الله فقلعت ثمَّ رمی بها الیه و قال له رسول الله ، اِنطلق فَاغرسها حیثُ شئتَ
بنابرین همان طور که نجاشی در شرح حال محمد بن ابوالقاسم گفته «بندار» لقب جدش ابوالقاسم بود ، از طرف دیگر این روایت اگرچه نظر به « مرسله » بودن از حیث سند ضعف دارد ولی چون معتضد به سایر روایات است ونیز با توجه به عمل بزرگان اصحاب بر طبق آن ، شهرت عملی یافته و همین شهرت عملی موجب جبران ضعف سند حدیث می شود. امام خمینی ( ره ) در کتاب « الرسائل » می فرمایند :« این روایت اگرچه مرسله است ، لکن مضمون آن و مطابقت آن با موثّقه ی زراره و روایت ابن عبیده حذاء که نقل خواهد شد، در جوهر قضیه ایجاد وثوق به صدق و صدور آن میکند و این مرسله در نقل خصوصیات داستان از بقیه جامع تر است و می توان با آن ادعای وثوق به کلمه ی « علی مؤمن » و عبارت « اِنطلق فاغرسها حیث شئت » در اصل روایت کرد که در روایات دیگر راویان ، به منظور اختصار این دو عبارت را نیاورده اند، همچنان که تفصیل روایت را نیاورده اند. » ( امام خمینی ( ره ) ، ۱۳۸۵ ، ص ۲۶ )
۳- روایت حسنه ی ابی عبیده ی حذاء از ابوجعفر الباقر ( ع )
آغاز روایت چنین است:«عن ابی عبیده الحذّاء قال:قال ابو جعفر ( ع ) ….»حدیث مانند روایت های قبلی است که گذشت ، جز این که بعد از امتناع سمره از اذن گرفتن از انصاری آمده است که رسول خدا (ص) فرمودند : ما اراکَ یا سمره الاّ مُضارّاً. اِذهب یا فلان فاقلعها ( فاقطعها ) و ارمِ بها الیه»؛یعنی ای سمره، تو تنها به دنبال آزار و اذیت هستی. فلانی برو و آن را ببر و به سوی او پرتاب کن (حرّ العاملی،۱۳۹۱،ص ۳۴۰ )
۴- روایت عقبه بن خالد از امام صادق ( ع )
عقبه بن خالد از حضرت صادق ( ع ) نقل میکند که رسول خدا ( ص ) به شفعه ( حق اولویت شریک نسبت به سهم شرکت دیگر در زمین و مسکنی که تقسیم نکرده اند ) بین شرکای در زمین و مسکن قضاوت کردند و فرمودند : ضرر و ضراری نیست.۸ (کلینی، ۱۳۶۰ ، ج ۵ ص۲۸۰ ؛ حر العاملی ، ۱۳۹۱ ، ص ۳۱۹)
۵- روایت « دعائم الاسلام » از امام صادق ( ع )
از آن حضرت ( ع ) سؤال شد دیواری بین دو خانه حد فاصل و ساتر بوده و خراب شده است ، مالک دیوار حاضر نیست دوباره دیوار را بنا کند. آیا به درخواست همسایه ی مجاور ، می توان مالک دیوار را به تجدید بنای آن ملزم ساخت؟ حضرت پرسیدند : آیا مالک بنا بر حقی یا شرطی متعهد به این کار است؟ گفته شد :
۸- عن عقبه بن خالد عن ابی عبدالله ( ع ) قال : قضی بالشّفعهِ بین الشرکاء فی الارضین و المساکن ِ و قال : “لا ضرر و لا ضرار”