با توجه به اینکه منابع انسانی، منبع استراتژیک برای سازمانها محسوب می شود، جزء مهم و لاینفک مباحث برنامهریزی استراتژیک است و اکثر برنامهریزیهای سازمانی و منابع انسانی ماهیت راهبردی دارند. از عمده ترین عواملی که موجب نگرش جدید در برنامهریزی استراتژیک منابع انسانی شده است روند تغییرات و دگرگونیهای تکنولوژیک، اجتماعی و اقتصادی در محیط داخلی و خارجی سازمانهاست که همواره با آن مواجه اند اگر سازمانها می خواهند همسو با این تغییرات باشند بایستی نگرش جامع و راهبردی داشته و الزامات گوناگونی را مدنظر قرار دهند.( داشگرزاده،۱۳۷۵،۵)
تفکر استراتژیک مدیران را در تدوین استراتژی مناسب جهت بقا و کسب موفقیت یاری میدهد ، تصمیم گیری با رویکرد کار آفرینانه و آماده سازی محیط نیاز به نوعی انعطاف پذیری ذهنی دارد . استراتژی هایی که از تفکر استراتژیک برخوردارند با ویژگی هایی همچون تشخیص رهبری – خلاقیت –نگرش سیستمی و دید بلند مدت و فرصت طلبی و بسیاری قابلیت های ذهنی و شناختی دیگر میتوانند سازمان را به آینده بهتری برسانند. از نظر هنری مینتزبرگ ، برنامه ریزی استراتژیک ، تفکر استراتژیک نیست بلکه راهی برای مشخص برای فکر کردن با ویژگی مربوط به خود میباشد. تلفیق این دو مفهوم در شکل گیری حوزه مدیریت،مدیریت منابع انسانی را از سطح تاکتیکی – عملیاتی و اجرایی به سطح تصمیم گیری و استراتژیک ارتقا میدهد. .(غفاریان –احمدی،۱۳۸۱)
هدف اصلی منابع انسانی سازمان کمک به عملکرد بهتر برای نیل به اهداف سازمانی است ،حال مسئله اصلی نیروهایی هستند که باید مورد آموزش قرار گیرند این آموزش باید در حین انجام کار و به صورت مستمر باشد اما متأسفانه در سازمان شاهد نیروهایی هستیم که آموزش لازم را دید ه انداما به صورت مقطعی بوده و کارکنان را به حال خود رها شده اند این اشکال ابتدا از طرف مدیران صورت میگیرد چراکه نظارت کافی بر عملکرد کارکنان ، انعطاف پذیری برای پذیرش ایده های جدید را نداشته اند. کارکنان مدیر را الگوی خود قرار میدهند زمانی که مدیر پاسخگو عملکرد خود نیست نیرو های تحت امر او هم این را یک حسن در نظر گرفته و به فعالیت خود می پردازد با توجه به اهمیت این موضوع محقق درصدد ان است که به این سوال جواب دهد که چرا تفکر استراتژیک در برنامه ریزی استراتژیک به عنوان عامل مهم در واحد منابع انسانی سازمان مذکور کم اهمیت جلوه داه شده است؟
۱-۲- اهمیت موضوع
برنامه ریزی نیروی انسانی که امروزه از مهم ترین وظایف مدیریت منابع انسانی به شمارمی آید در ابتدا به عنوان مرحله مهم در فرایند مدیریت منابع انسانی چندان جدی گرفته نمی شد و بیشتر جنبه تشریفاتی داشت ولی به مرور اهمیت آن به عنوان یکی از وظایف مهم مدیریت در سازمان شناخته شد.برنامه ریزی نیروی انسانی فرایندی است که که به وسیله آن سازمان معین می کندکه برای نیل به اهداف خود به چه تعداد کارمند، با چه تخصص ومهارت هایی برای چه مشاغلی و در چه زمانی نیاز دارد.( سعادت ،۱۳۸۳،۶۱)
بدون برنامه نمی توان از نیروی انسانی در راستای تحقق اهداف کوتاه مدت و بلند مدت سازمان بهره برد، بنابرین ساز و کاری که می توان به وسیله آن به منابع انسانی اهمیت داد و از آن به عنوان یک سرمایه بی پایان و پایدار جهت پویایی سازمان بهره گرفت، برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی است. (سلطانی ،۲۱،۱۳۸۶)
موضوع تفکر استراتژیک در بیش از یک دهه گذشته در حوزه مدیریت استراتژیک بسیار مورد توجه قرار گرفته و در تحقیقات بسیاری به اهمیت تفکر استراتژیک برای مدیران اشاره شده است ، تفکر استراتژیک به عنوان یکی از دو قابلیت اصلی رهبران دارای عملکرد مناسب برشمرده شده است ( لکین و کارسون ، ۲،۲۰۰۰) آدریان اسلوتسکی (۱۹۹۶) در کتــــاب خود با عنوان «مهاجرت ارزش» می نـویسد: «بسیاری از اوقات، یک شرکت تازه وارد و کوچک با یک استراتژی نوآورانه و قوی، همـــه منافع یک صنعت را از آن خود میسازد». تفکر استراتژیک یک مهارت حیاتی مدیریت در هزاره جدید است. مهارتی که لازمه توانمندسازی سازمان برای بقا و رشد در محیط به شدت رقابتی امروز است.
مینتزبرگ (۱۹۹۸)این دو رویکرد (برنامه ریزی و تفکراستراتژیک) به دو انتهای طیف مکاتب دهگانه استراتژی تعلق دارند. برنامه ریزی استراتژیک جزو مکتب «طرحریزی» است که در محیط قابل شناخت و قابل پیشبینی اثربخش است و تفکر استراتژیک با مکتب «یادگیری» تعریف می شود که برای محیط غیرقابل درک و پیشبینی مناسب است. بدین ترتیب «تفکر استراتژیک» در محیط پرتحول و غیرقابل پیشبینی امروز رویکرد مناسب «راهبری» سازمان شمرده می شود. رویکردی که میتواند سازمان را نسبت به رقیب برتری بخشد و سهم بیشتری از منافع بازار را نصیب آن سازد.
مراحلی که نیروی انسانی را به خدمت میگیرد در ابتدا جذب- آموزش و نگهداری میباشد مرحله آخر یعنی نگهداری مهم ترین عامل در نیروی انسانی به حساب میآید چراکه سازمان در این جا هزینه های زیادی را برای افرادی که دیگر تجربه و تخصص کافی را دیده اند متقبل شده و حال در صدد آن بر میآیند که از این پتانسیل کارکنان به نحو مطلوب بهره برداری کنند ، متأسفانه مدیرانی که وارد سازمان ها میشوند ، چه دولتی چه خصوصی از پایه آموزش و تخصص های لازم را ندیده اند و براثر روابط وارد سازمان شده اند، حال همین نیروی انسانی با ارزش وقتی مورد بی مهری و بی توجهی این مدیران نا کارامد قرار می گیرند، سرخورده شده و تمام تلاش خود را بسیج میکند تا از را ه های غیر استاندارد وارد شود از جمله گرفتن هدایا از ارباب رجوع و این جاست که هویت سازمان که جزیی از تفکر استراتژیک است زیر سوال مروید، به دلیل محدودیت هایی که مدیران سازمان ها برای نیروی انسانی متخصص و مستعد فراهم کرده نمی تواند از آن ها به شکل بهینه استفاده کند.تفکر استراتژیک تنها عاملی است که محدودیت ها را ازبین برده و شرایطی را برای مدیران و کارکنان فراهم آورده تا با مشارکت یکدیگر ، سازمان را به رشد و توسعه برسانند.
الف) اهمیت دادن به نیروی انسانی به عنوان عامل استراتژیک در سازمان
ب) آگاه نمودن مدیران ارشد به توجه بیشتر به مفهوم تفکر استراتژیک و شناخت آن و تأثیرش بر برنامه ریزی نیروی انسانی
۱-۳- اهداف تحقیق
هدف اصلی :
تعیین اثر تفکر استراتژیک بر فرایند برنامه ریزی نیروی انسانی در شرکت سرمایه گذاری غدیر.
اهدف فرعی:
الف- تعیین اثر نگرش سیستمی بر برنامه ریزی استراتژیک نیروی انسانی در شرکت سرمایه گذاری غدیر.
ب- تعیین اثر تمرکز بر هدف بر برنامه ریزی استراتژیک نیروی انسانی در شرکت سرمایه گذاری غدیر.
ج- تعیین اثرتمرکز بر زمان بر برنامه ریزی استراتژیک نیروی انسانی در شرکت سرمایه گذاری غدیر.
د- تعیین اثر پیشروی با فرضیه بر برنامه ریزی استراتژیک نیروی انسانی در شرکت سرمایه گذاری غدیر.
پ – تعیین اثر فرصت طلبی هوشمندانه بر برنامه ریزی استراتژیک نیروی انسانی در شرکت سرمایه گذاری غدیر.
۱-۴- چهارچوب نظری