-
-
- روش نمونه به عنوان نظریه مفاهیم زبان طبیعی گسترش یافت و توسط شاور[۷۴]وهمکارانش برای عواطف مورد استفاده قرارمی گیرد ، درروش نمونه فرض براین است که علم مربوط به احساسات به شکل اسکریپت احساسات غیرشفاهی نشان داده می شود. اسکریپت های هیجانی عبارتندازآگاهی درمورد شرایط معمول ونمونه استخراج، واکنشهای معمولی وروش های کنـترل برنفس.این نمونه های احساسات دارای دوعملکرد بسیارنزدیک هستند: آنهاتجربه شخصی عواطف راتشکیل میدهند و آن ها به درک احساسات وعواطف دیگران عادت دارند.عملکرددوگانۀ اسکریپت های هیجانی دردریافت عواطف منجربه نتیجۀ زیر می شود:اگرهمان ساختارهای دانش هنگام تجربۀ احساس ومشاهدۀعواطف دردیگران فعال شوند،تجربۀ غیرمستقیم احساسات باید دارای ویژگی های لازم باشند که مربوط به تجربۀ شخصی احساس می شود.شخصی که به طور غیر مستقیم عواطف راتجربه میکند آگاه است که در واقع احساسات متعلق به شخصی دیگراست ولی بااین وجوداحساس راتجربه میکند.ازاین روبراساس روش نمونه،ارتباط عاطفی رامی توان به عنوان فرآیندفعال سازی متقابل اسکریپت های هیجانی تعریف کرد(شاور و همکاران،۱۰۶۳،۱۹۸۷).
-
- نظریه های سازنده اجتماعی عواطف هم فرض را برآن میگذارند که مفاهیم احساسی نقش علّی دراستنباط عواطف دارند.بااین حال،سازههای اجتماعی براین باورند که دانش احساسی به شیوه ای کاملاٌ نمادین ارائه میشوند.بر اساس این دیدگاه ،معنای لغات عواطف ازطریق یک سری قوانینی ایجاد میشوند که انواع اشخاص،موقعیت هاواعمالی راکه لغات احساسی وعاطفی برای آن ها به کار گرفته می شودمشخص میکنند.قوانینی که استفا ده ازلغات احساسی ودیگرابزار احساسات نمادین راکنـتـرل می کنندبرابرباهنجارهای اجتماعی مرتبط بااحساسات هستند.این به این معنا است که اگرشخصی خودش رادرموقعیتی بیابدکه یک لغت احساسی خاص بطلبد،این شخص هم حق اخلاقی وهم اجبار اخلاقی داردکه احساسات راتجربه کندوبراساس آن رفتارکند.ازاین رو احساسات به عنوان نقش های اجتماعی درنظرگرفته میشوند(شودر[۷۵]،۳۴،۱۹۹۴)همانندنقش های اجتماعی،افرادنمی توانندآزادانه احساسات وعواطف رابه خود نسبت دهند.نسبت دادن احساسات به خود تنها نبایدمتکی به قوانین احساسی باشد که ازلحاظ فرهنگی از پیش تعیین شده اند،نقش های احساسی بایداز طریق رفتارنقش مکمل دیگران مجاز شوند و به طور متقابل شناخته شوند.کاربرداین نظریه برای مفهوم ارتباط احساسی کاملا واضح است:اگراحساسات تنها به عنوان یک حقیقت مشترک اجتماعی وجود داشته باشند وجود احساس درافراددیگر همانند افرادی که دارای عواطف واحساسات هستند،ایجادکنندۀ احساس می شود.ازاین رو بر اساس نظریه های سازههای اجتماعی دررابطه با احساسات ،ارتباط احساسی وعاطفی به عنوان فرآیندتبادل نمادین احساسات تعریف می شود.
به طورخلاصه چهارنظریۀ احساسی معرفی شده دربالا محققان حامی این فرضیه هستندکه احساسات طرفین ارتباط بر یکدیگر تأ ثیرگذار هستند.این مسئله بافرض اینکه این نظریه ها فرآیندهایی راتوصیف میکنند که باعث افزایش احساسات به شکلهای مختلف می شوندقابل توجه میباشند. (بارچ[۷۶]وهوبنر۲۰۰۵،۳).
۲-۲-۲- عواطف[۷۷]
یک مجموعه کارهای متفاوت در مورد عواطف و احساسات در تاریخ ادبیات انجام شده اند. از فلاسفه باستان مثل افلاطون و ارسطو گرفته تا مدافعان رنسانس مثل لاک[۷۸] و دکارت تا نویسندگان مدرن، عواطف از همان طلیعه دانش بشر پدیده ای متداول در ادبیات بوده است. تمام آن ها در رابطه با این موضوع داغ که عواطف خوانده می شود حرفی برای زدن داشته اند. در واقع بحث در مورد عواطف در برابر شناخت در سرتاسر تاریخ انگیزه قابل توجهی را ایجاد کردهاست مولفان مختلف عواطف را به شیوه متفاوتی توصیف کردهاند )ریاض[۷۹] وخان،۹۰،۲۰۱۲)
اکمن[۸۰] (۱۹۹۲) تئوری عواطف پایه را ارائه داد طبق نظر او عواطف ماهیت طبیعی غریزی و عمومی دارند از نظر او شادی ،خصومت، خشم، شگفتی و بیزاری عواطف پایه بشری هستند که در تمام جاهای یافت میشوند(اکمن،۱۷۰،۱۹۹۲).
۲-۲-۳- عواطف و هوش هیجانی
ما انسان ها این امتیاز را داریم که اشرف مخلوقات خداوند هستیم و توانایی ها و موهبتهای زیادی به ما داده شده است. به ما ذهنی برجسته و قلبی حساس برای احساس کردن داده شده است. ما به موقعیت های مختلف در شرایط مختلف به نحو متفاوتی پاسخ میدهیم. در صورتی که واکنش هایمان را عواطف بخوانیم اشتباه نکرده ایم)ریاض وخان،۸۸،۲۰۱۲). عواطف نماینده شیوه احساس ما و شیوه واکنش ما به غرایز درونی و محیط خارجی مان است. در سرتاسر تاریخ هوش بشریت عمدتاًً با تواناییهای شناختی انسان ها ارتباط داده شده است. همیشه ظرفیت فکری یک فرد است که چشم بشریت را خیره ساخته است. تنها در چند دهه معدود اخیر بود که فرم جدیدی از هوش به وجود آمد که هوش هیجانی خوانده می شود. هوش هیجانی توسط محققان مختلف به شیوه های مختلفی مورد بحث قرار گرفته است. طبق گفته آن ها هوش هیجانی ظرفیت درک عواطف، به کارگیری عواطف به صورت یک کل یگانه برای راحت تر ساختن پردازش فکری، مشاهده عواطف، کنترل عواطف و تقویت رفاه شخصی است. مضمون اصلی این مدل آن بود که افراد از نظر توانایی هایشان برای استفاده از عواطف، درک آن ها و مدیریت آن ها مطابق با آن تفاوت دارند)ریاض[۸۱] وخان،۸۹،۲۰۱۲).
۲-۲-۴- مفهوم و تعاریف هوش هیجانی
هوش هیجانی طی دهه گذشته موضوع بسیار قابل بحثی بوده است بعضی آثار جدی در مورد آن توسط محققانی مثل گولمن دی[۸۲]، مایر، جی و سالوی ، تالیف شده اند همتایان او دیدگاه متفاوتی در این ارتباط دارند )ریاض وخان،۹۰،۲۰۱۲)
گلمن(۱۹۹۵)اشاره کردکه هوش هیجانی یک عامل مهم در شناسایی کارکنانی است که میتوانند شغلشان رابه نحوعالی انجام دهندویک عامل مهم درپیش بینی توانیهای شغلی مدیران است(جانگ[۸۳] ویون،۳۷۰،۲۰۱۲).
هوش هیجانی توانایی شناسایی احساس ها و عواطف خود و دیگراناست تا بتوانیم با به کارگیری آن ها در محیط کار ارتباط اثرگذاری با دیگران داشته باشیم (آقایار و شریفی، ۱۳۸۶ ، ۶).