نظریه ساختار سرمایه بیانگر آن است که هر شرکت، ساختار سرمایه مطلوب دارد ،ساختاری که میتواند ارزش شرکت را به حداکثر و هزینه سرمایه را به کمترین مقدار ممکن برساند این در حالی است که در مورد تصمیم گیری های مربوط به ساختار سرمایه، چندین مسئله ضد و نقیض وجود دارد و برای تعیین ساختار سرمایه شرکت ، به صورتی دقیق نمی توان از این نظریه استفاده کرد.هریس و ریو معتقدند که واکنش ساختار سرمایه در شرکت های موفق متفاوت است و با پیشبینی های مرتون و میلر، در تناقض است و باید به مواردی مانند اندازه شرکت ، فرصت های رشد و سرمایه گذاری، میزان دارایی های ثابت مشهود ،سودآوری ، نوسان پذیری سود و ملاحظات مالیاتی نیز توجه نمود. (Harris& Raviv,1991)
به نظر تیشوارلو و تیواری عواملی مانند کارائی عملیاتی، راهبردهای های بلندمدت و وضعیت شرکت در بازار، عواملی هستند که نقشی حیاتی در ارزش شرکت دارند و معتقدند عوامل ذکر شده را می توان از طریق سود حسابداری، جریان های نقدی آزاد و نرخ رشد تجاری بررسی نمود. آن ها به صراحت بیان میکنند که شرکت ها، زمانی با ارزش ترند و میتوانند ثروت مالکان خود را تحت تاثیر قرار دهند که بتوانند بازده ای مازاد بر هزینه فرصت برای مالکان خود ایجاد کنند. (Venkateshvarlu & Tiwari,2005)
فرناندز نیز معتقد است میزان ثروت ایجاد شده توسط شرکت برای سهامداران، یکی از عوامل بسیار مهم در تعیین ارزش شرکت است. وی معتقد است ارزش شرکت و ثروت ایجاد شده برای سهامداران به این موضوع بستگی دارد که شرکت چه میزان توانایی ایجاد بازده مازاد بر هزینه سرمایه را دارد. وی ارزش را تابعی از بازده میداند. (Fernandez,2001)
تیشوارلو و تیواری بر این باورند که بین معیارهای عملکرد و ارزش شرکت، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و پیشنهاد میکنند که سهامداران علاوه بر معیارهای عملکرد، باید به ثروت ایجاد شده توسط شرکت نیز توجه نمایند و این دو معیار را در کنار هم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. (Venkateshvarlu & Tiwari,2005)
معیارهای عملکرد اطلاعات زیادی برای مدیران و سرمایه گذاران در رابطه با خلق ارزش در شرکت فراهم میسازد. از یک طرف، مدیران با بهره گرفتن از اطلاعات معیارهای عملکرد، اطلاعاتی را برای نحوه عملکرد دوره جاری و هم برای پیگیری خلق ارزش در دوره های آتی مورد استفاده قرار میدهد. سرمایه گذاران نیز از معیارهای عملکرد برای مقایسه عملکرد بین شرکت ها و برآورد عملکرد آتی شرکت استفاده میکنند. معیارهای عملکرد مالی از این جهت دارای اهمیت هستند که میزان دارایی ها و گردش نقدی را در سازمان های مختلف منعکس میکند. (Ming et al,2007)
هر چه معیارهای عمکرد مالی شرکت مطلوب باشد، ارزش شرکت از دیدگاه سهامداران بیشتر است و میتوانند ثروت آنان را بیشتر تحت تاثیر خود قرار دهد. حال این سوال مطرح است که چه میزان از ارزش شرکت تابع معیارهای عملکرد مالی شرکت است؟
درعین حالی که هیئت استانداردهای حسابداری آمریکا[۳۲] ، در بیانیه شماره یک خود سود تعهدی را به عنوان معیار مطلوب عملکرد شرکت در مقایسه با جریان نقدی می شناسد و همچنین بسیاری از تحقیقات انجام شده در بازارهای سرمایه رابطه قوی تر سود و ارزش بازار شرکت را تأیید میکند، با این حال طرفداران حسابداران نقدی، اهمیت و کارایی حسابداری تعهدی را به چالش می کشند و روی آوردن به روش های مبتنی بر جریان های نقدی را برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار توصیه میکنند.(حقیقت و قربانی،۱۳۸۶)
معیارهای عملکرد را می توان بر اساس نوع اطلاعات مورد استفاده در محاسبات آن ها به چهار دسته زیر تقسیم نمود:
۱- رویکرد حسابداری: در این رویکرد از اطلاعات استخراج شده بر اساس داده های تاریخی، بازده دارایی و بازده حقوق صاحبان سهام برای ارزیابی عملکرد استفاده می شود. (Ming et al,2007)
۲– رویکرد تلفیقی: در این رویکرد سعی بر آن است که با تلفیق ارقام صورت های مالی و ارزش بازار، ارزیابی مربوط تری انجام شود. معیارهای ارزیابی در این رویکرد شامل نسبت قیمت به سود هر سهم و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و نسبت Q توبین میباشد. (زراعتگری،۱۳۸۶)
۳ – رویکرد مدیریت مالی: در این رویکرد بیشتر از نظریه های های مدیریت مالی نظیر الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای و مفاهیم ریسک و بازده استفاده می شود. تأکید اصلی این رویکرد بر تعیین بازده هر سهم و بازده اضافی هر سهم میباشد.(انواری رستمی،۱۳۸۳)
۴- رویکرد اقتصادی: بسیاری از محققان معیارهای عملکرد مالی شرکت را در این طبقه قرار دادهاند. این معیارها، آتی نگر و همچنین منعکس کننده قدرت بازار سرمایه از درک سودآوری جاری و آتی شرکت میباشد. (Ming et al,2007) در این رویکرد که در آن از مفاهیم اقتصادی استفاده می شود، عملکرد واحد تجاری با تأکید بر قدرت سودآوری دارایی های شرکت و با توجه به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه به کار رفته، مورد ارزیابی قرار میگیرد. .(انواری رستمی و تهرانی،۱۳۸۳)
هاوسر و برتل(۲۰۰۶) که به بررسـی ارتباط بین معیارهای عملکرد شرکت ها پرداختهاند سـه معیار ارزش بـازار شرکت ،جریان های نقدی و سودآوری را به عنوان معیارهای عملکرد در نظر گرفته و معتقدند که هر یک از این معیارها بیان کننده یک بعد از عملکرد شرکت میباشند. از طرفی دیگر، عقیده دارند این معیارها به نوعی نشان دهنده ثروت ایجاد شده توسط شرکت برای سهامداران میباشد.
آن ها عقیده دارند علاوه بر وجود وابستگی بین این ۳ معیار ، اثر متقابل نیز بین آن ها وجود دارد.
معیار ارزش بازار
معیارهای سود آوری معیارهای جریان های نقدی
این دو پژوهشگر عقیده دارند که شرکت های دارای سود آوری بالاتر، جریان های نقدی بیشتری خواهند داشت و لذا سود نقدی بیشتری را میتوانند به عنوان سود سهام بین سرمایه گذاران خود تقسیم نمایند و این باعث خواهد شد قیمت سهام شرکت در بازار افزایش پیدا کند (رابطه وابستگی)
از طرف دیگر، اینگونه بیان میکنند که شرکت های دارای سود آوری و جریان های نقدی بالا ، ممکن است سود نقدی به سهامداران خود پرداخت نکنند و این وجوه را مجددا در شرکت سرمایه گذاری کنند لیکن این عمل الزاماً منجر به کاهش قیمت سهام شرکت در بازار نخواهد شد (اثر متقابل). هاوسر و برتل(۲۰۰۶) دو عامل سودآوری و جریان های نقدی را تنها عوامل مؤثر بر قیمت بازار (ارزش شرکت) ندانسته و وجود عوامل دیگری را به شرح زیر را بر ارزش شرکت مؤثر می دانند: (Hauser&Bertl,2006)
۱- اندازه شرکت
۲- نرخ رشد شرکت
۳- ساختار سرمایه
۴- چرخه تبدیل به وجوه نقد
۵- میزان مخارج تحقیق و توسعه
۶- مخارج منظور شده برای تبلیغات
۷- مخارج سرمایه ای انجام شده
۸- نوع اظهار نظر حسابرس
۹ – معیار های مالی مناسب
۱۰- درصد تغییرات فروش
۱۱- درجه و رتبه بندی های اعلام شده توسط عوامل نظارتی بر شرکت های عضو بورس اوراق بهادار
تیشوارلو و تیواری(۲۰۰۵) معیارهای عملکرد را به سه طبقه معیارهای سودآوری، جریان های نقدی و نرخ رشد تقسیم بندی کردهاند و تمام نسبت های مالی که برای سنجش عملکرد شرکت مورد استفاده قرار میگیرد را در این سه طبقه خلاصه کردهاند: (Venkateshvarlu & Tiwari,2005)