در ارتباط با محدودیت های دیگر،اینکه با چه ابزارهایی مجاز است که حق تعیین سرنوشت به اجرا گذاشته شود، جدل انگیز مانده است؛ آیا خلقی که حق تعیین سرنوشتش زیر پا گذاشته می شود، محقق است به عنوان آخرین ابزار و راه حل اسلحه به دست گیرد؟ به نظر میرسد که در حوزه استفاده از زور، اصل تعیین سرنوشت دارای تاثیر دو سویه است. از یک سو، این اصل یک مانع کلی در برابر زور گسترانیده است: این اصل موجب منع توسل به زور دولت ها علیه گروههای نژادی حاضر در سرزمینهایشان شده است؛ آنهایی که دسترسی برابر و بالسویه شان در حکومت نفی شده است.
از سوی دیگر،اصل تعیین سرنوشت به جنبش های آزادیبخش این اجازه قانونی را داده است که در برابر مخالفت های توام با زور با اعمال حق تعیین سرنوشت از سوی دولت های استثمارگر، اشغالگر یا دولتی که از دستیابی برابر به حکومت از سوی یک اقلیت نژادی ممانعت می ورزد، از زور استفاده نمایند(این مجوز به عدول از قاعده ی عرفی ممنوعیت اعمال زور منجر می شود) در هر حال، ابزارها و مکانیسم های به کرسی نشاندن این حقوق، به ویژه توسل به زور که تنها در صورت زیر پاگذاشتن موازین بینالمللی زیر پا گذاشته می شود، سلاحهای کندی بیش نیستند،آن اقدامات متقابل، اما غیر قانونی که یک سوژه بینالمللی (مثلاً یک خلق) در پی زیر پا گذاشتن حقوق بینالمللی اش انجام میدهد، به صورت فزاینده ای مشمول محدودیت هایی میباشند. از خیلی پیش ضرورت رعایت اصل تعادل و تناسب میان زیر پا گذاشتن اولیه حقوق بین الملل از سویی و اقدامات متقابل از سویی دیگر و به ویژه ممنوعیت کاربرد راه های نظامی به دلیل تاریخ معاصر حقوق بین الملل معتبر مانده است. امروزه حق تعیین سرنوشت یکی از اصول پایه و اساسی شناخته شده حقوق بین الملل است به طوری که بسیاری آن را به مثابه عنصر اساسی مشروعیت تلقی می نمایند.
این حق جهانشمول، متعلق به همه مردم و جزء حقوق لازم الرعایت و عالیرتبه بینالمللی است که دولتها نمی توانند به میل و اراده خود از رعایت آن سر باز زنند چرا که این امر پیامدهای سیاسی قانونی زیادی دارد. به رغم تحولاتی که در مفهوم این حقوق ایجاد شده است و گاه ممکن است تفاسیری از آن به عمل آید که از دید برخی مثبت و برای عده ای نامطلوب است، اما ماهیت حقوقی(و بشردوستانه) آن غیر قابل انکار است.
باید تلاش شود که محدودیت های کاربردی آن رفع شوند. تاریخ نشان میدهد که مراکز بحران تنها زمانی به موضوع خبر تبدیل خواهند شد که جنگ دیگر در آن ها آغاز شده و انسانهای زیادی کشته شده اند. می توان آلترناتیوهای بهتری برای مواجه با این بحران ها داشت که یکی از آن ها بهره گیری از مزایای کاربرد حق تعیین سرنوشت است. البته این حق که مبتنی بر حق و نیاز مردم یک جامعه برای داشتن حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اقتصادی مستقل است، همواره باید با توجه به سایر اصول روابط بین الملل در نظر گرفته شود. برسی بیشتر اصل حق دقیق تعیین سرنوشت، نقاط ابهام آن را بیش از پیش روشن میسازد و چنین تلاشهایی ضروری است چرا که تأکید بر حق تعیین سرنوشت، همچنان نقش مهمی در معادلات سیاسی جهان بازی خواهد کرد.
گفتار دوم : اصل عدم مداخله
از آنجا که شورشیان در داخل مرزهای کشورها فعالیت میکنند دولتهای درگیر با شورشیان معمولأ کشورهای حمایتگر از آن ها را به مداخله در امور داخلی خود متهم میکنند که از موارد شایع در این رابطه است که در این گفتار جوانی مختلف مداخله را مورد بررسی قرار میدهیم.
- مفهوم مداخله
علمای حقوق بین الملل سعی کردهاند با تعریف کلمه« مداخله »[۴۶] مفهوم آن را روشن کنند. کاواره استاد معروف حقوق بین الملل این کلمه را چنین تعریف کردهاست: نفوذ کشوری در امور د اخلی کشور دیگر به منظور تحمیل اراده خود بر آن کشور.( CAVARI .2003. 22) چنان که ملاحظه می شود در این تعریف از نفوذ در امور داخلی[۴۷] کشور دیگر سخن به میان آمده است؛ در حالی که برخی از مؤلفان مداخله را به امور خارجی[۴۸] هم گسترش داده و در تعریف آن از دخالت در امور داخلی و خارجی کشور دیگر سخن گفته اند.
شارل روسو در تعریف مداخله چنین میگوید: »مداخله کار کشوری است که د ر امور داخلی کشور دیگر نفوذ میکند» تا آن کشور را به انجام دادن یا ندادن عملی یا پرد اخت خاصی وادار کند. کشور مداخله کننده از موضع قدرت عمل میکند و در پی آن است که اراده خود را با اعمال فشارکه انواع مختلف دارد.(سیاسی، اقتصادی، روانی، نظامی و غیر آن ) برای به کرسی نشاندن نظرهای خود، تحمیل کند. دایره المعارف حقوق بین الملل عمومی تحت عنوان «تعریف و تعیین حدود » مفهوم مداخله چنین آمده است: با اینکه مفاهیم مداخله و عدم مداخله متعلق به اصولی است که در »حقوق بین الملل بیشتر از هر چیز مورد بحث واقع شده و کشور ها همواره سعی دارند که هر گونه دخالت کشور دیگر در اموری را که داخلی یا درون مرزی تلقی میکنند غیرقانونی معرفی نماید، ولی مرز روشن و تعاریف کارسازی هنوز وجود ندارد . طبق نظر اغلب نویسندگان، مداخله آن است که کشوری در ام ور داخلی یا خارجی کشور دیگر، به منظور واد ار کردن آن کشور به رفتاری، نفوذ کند و بدان وسیله بر او فشار وارد آورد و اراده حاکم کشور تحت مداخله را نقض نماید.
الف: عناصر مداخله
چنانچه از تعریف فوق برمی آید، مفهوم مداخله با اینکه درباره آن فراوان بحث شده است، هنوز کاملاً روشن نیست و تعیین خط فاصل مداخله ای که از نظر حقوق بین الملل نامشروع است و اقداماتی که » بین