محصول سبز : مهمترین عنصر موجود در آمیخته بازاریابی ، محصول است . هدف های اکولوژیکی در طراحی محصولات به کاهش آلودگی منجر می شود . محصول سبز به حفظ محیط طبیعی و کاهش یا حذف استفاده از مواد آلوده کننده و ضایعات کمک میکند . (پلونسکی و روسنبرگ، ۲۰۰۱)[۲۱]
تقاضا برای محصول اکولوژیکی و فعالیت های تجاری پایدار به وسیله یک افزایش در آگاهی ها درباره موضوعات زیست محیطی مشتریان فراهم می شود . محصول سبز باید با توسعه حفظ انرژی و منابع طبیعی در فرایند تولید همراه باشد .
اکثر محصولات سبز دارای طول عمر بیشتری نسبت به محصولات سنتی هستند . قیمت سبز : قیمت عامل بحرانی و مهم آمیخته بازاریابی سبز است . محصولات سبز اغلب قیمتی بالاتر نسبت به کالاهای سنتی دارند . اغلب آن ها هزینه های خروجی ابتدایی بالاتری دارند اما هزینه های بلند مدت آن ها کمتر است . اکثر مصرف کنندگان تنها در صورتی حاضر به پرداخت قیمت بالاتر هستند که ارزش افزوده محصول را در یابند
محصولات سبز باید با حفظ تعادل بین هزینه های پرداختی مشتری و رضایت کسب شده برای پرداخت بیشتر به خاطر امنیت محیطی باشد .
ترویج سبز : به معنای انتقال اطلاعات زیست محیطی واقعی به مصرف کنندگان است که با فعالیت های شرکت ارتباط دارند . ترفیع واقعی یک محصول یا شرکت نیازمند یک تغییر در محصول ، فرایند یا تمرکز مشارکتی است (مانند تغییرات غیر استراتژیک) . ارتباط محیطی در ترفیع خیلی مفید میباشد . (همان منبع)
مشتریان میتوانند با تبلیغات و پیام های ترفیعی که منعکس کننده تعهد یک شرکت درباره محیط زیست است تاثیر بگذارند .
توزیع سبز : زنجیره عرضه چارچوبی برای رسیدن به یک مزیت رقابتی پایدار برای تمام بخش های درگیر است . زنجیره عرضه سبز اخیراً به وسیله قوانین محیطی برای شرکت های تولید کننده سبز و فعالان زنجیره عرضه که مشتاق توسعه فعالیت های دوستانه زیست محیطی هستند ایجاد شده است . ارتباط موضوعات اجتماعی ، سیاسی به موضوعات زیست محیطی شرکت های تولید کننده را به زنجیره عرضه سبز برای بهبود عملکرد اقتصادی و محیطی تشویق کرد .(هونگ چنگ و همکاران،۲۰۰۸)[۲۲]
مدیریت زنجیره عرضه سبز افزایش عملکرد محیطی شرکت های درون سازمانی مشارکتی با بخش های تجارت و افزایش کارایی با برنامه های ذخیره هزینه و از بین بردن ریسک فعالیت های مدیریتی است .
برای اطمینان دوباره از فعالیت های تجاری مورد قبول ، شرکت های تولید کننده سبز اغلب تشویق به ایجاد زنجیره عرضه برای توسعه سیستم های مدیریت محیطی (EMS) به وسیله استانداردهای ایزو ۱۴۰۰۰می شوند . موفقیت کاربرد EMS به وسیله ایجاد تکنولوژی جدید و فرصت برای مدیریت مؤثر اثرات محیطی است . سهم دانش درون سازمانی در زنجیره عرضه سبز نیز شامل فعالیت های انتقال یا انتشار دانش سبز از شرکت تولید کننده سبز به حامیان آن با یک نگرش مؤثر برای توسعه تواناییهای جدید برای فعالیت های مؤثر است .(همان منبع)
توزیع سبز دارای ۲ جنبه است : جنبه درونی و جنبه بیرونی . در جنبه درونی محیط داخلی علاوه بر رعایت مسائل زیست محیطی در فرآیندهای داخلی شرکت ، کارکنان و مدیران احساس آرامش کنند و در جنبه بیرونی باید مکان های عرضه ای که کمترین آسیب را به محیط زیست می رسانند را انتخاب کرد .
توزیع سبز باید با کاهش آلودگی و نگهداری منابع در انتقال محصولات به بازار همراه باشد . (گراو و همکاران،۱۹۹۶)[۲۳]
تاثیر صاحبان منافع بر استراتژی های بازاریابی سبز
محققان بازاریابی تشخیص دادند صاحبان منافع نقش مهمی در تاثیرگذاری بر سازمان ها و بازارها بازی میکنند .
اوتمان [۲۴](۱۹۹۳)عنوان کرد صاحبان منافع برای موفقیت برنامه های بازاریابی سبز مؤثر میباشند . مدیریت صاحبان منافع فرآیندی گرایش یافته به سمت شناسایی ، تصور کردن و اولویت قرار دادن ذینفعان در سفارش تقاضاهای محیطی است . این فرایند با شناسایی گروههای مؤثر بر سازمان شروع می شود . پنج گروه از صاحبان منافع را شناسایی کردند : مشتریان ، رقبا ، کارمندان ، صاحبان سهام و اتحادیه های کارگری .
کلارک و کلرک[۲۵](۱۹۸۳)مدعی بودند صاحبان منافع سنتی مشتریان ، کارکنان ، صاحبان سهام و عرضه کنندگان هستند .
هنری کویین و سادوراسکای [۲۶] (۱۹۹۹) چهار طبقه اصلی را برای صاحبان منافع ارائه کردند : سازمان ها ، جوامع ، قوانین و رسانه
میگان و فلر[۲۷] (۲۰۰۴) معتقدند دو گروه اصلی صاحبان منافع شامل مشتریان و اعضای توزیع هستند . این ایده در حوزه بازاریابی سنتی مشاهده کرد مشتریان و رقبا برای فعالیت ها و استراتژی های بازاریابی مهمترین اند .
در مقابل ، روابط طبقه بندی ها مشخص کرد صاحبان منافع در اصطلاح متخصص های سازمان ها هستند . فریمن[۲۸] (۱۹۸۴)مدعی بود صاحبان منافع پویا هستند ، در هر زمان تغییر مییابند و وابسته به موضوعات استراتژیک تخصصی هستند .
تحقیقات گذشته نشان میدهد میزان درک و توجه یک شرکت از خواسته های محیطی صاحبان منافع با استراتژی های فعال زیست محیطی در ارتباط است . از این رو ، شرکت ها به استراتژی های فعال زیست محیطی به دلیل فشاری که از سوی صاحبان منافع وارد می شود عمل می نمایند . رهبری و مسئولیت صاحبان منافع باید نقش های قابل توجهی در موفقیت خصوصیات سبز ، در هدف های رایج (مانند کاهش انرژی مصرفی و آلودگی ایجاد شده از فعالیت های تولید) بازی کند .(لم و همکاران ۲۰۰۹)[۲۹]
۲-۸-فرایند سبز شدن
شرکت ها به وسیله تولید محصول جدید و استراتژی های خدمات ، مدل های تجارت و تجارت کاملا جدید میتوانند یک تقاضای ساده برای محصولات دوستار محیط زیست بسازند .(اولسان ؛۲۰۰۹)[۳۰]
شرکت ها با سه روش میتوانند خودشان سبز شوند : فرآیندهای ایجاد ارزش افزوده (سطح شرکت) ، سیستم های مدیریتی (سطح شرکت) و/یا محصولات (سطح محصول)
سبز سازی فرایند ارزش افزوده مستلزم طراحی شرکت ، رفع برخی مشکلات آن ، اصلاح تکنولوژی و یا راه اندازی تکنولوژی جدید با هدف کاهش اثرات مخرب محیطی برای تمام مراحل است .
در سیستم های مدیریتی شرکت ها باید قبول کنند شرایطی را برای کاهش اثر مخرب محیطی با فرآیندهای ارزش افزوده ایجاد کنندچارتر و بولدینگ [۳۱](۱۹۹۲) روش های زیر را برای تولید محصول نام بردند :
۱- اصلاح : توسعه عمر یک محصول با اصلاح بخش های آن
۲- اصلاح قسمت های فرسوده : توسعه عمر محصول به وسیله مهندسی مجدد اساسی
۳- تولید دوباره : محصول جدید بر اساس یک تجربه
۴- استفاده دوباره : طراحی یک محصول که برای هر زمان قابل استفاده باشد
۵- بازیافت : محصولاتی که بتوانند به مواد اولیه برای استفاده در محصولات دیگر تبدیل شوند
۶- کاهش : هر محصول حداقل مواد اولیه را در بر داشته باشد .
سبز شدن در نتیجه فشارهای داخلی و خارجی اتفاق می افتد .
فشارهای خارجی شامل :
– ارضای تقاضاهای مشتریان
– واکنش نسبت به فعالیت سبز سازی رقبا
– فشار عرضه کنندگان و کانالها برای تغییر ورودی (شرکت های دارای گواهینامه ایزو ۱۴۰۰۰ تولیدکنندگان مواد اولیه خود را ملزم به سبز سازی میکنند)