الف: چقدر وحشتناک است که … چقدر خطرناک است که…
ب: غیر قابل تحمل است که …غیر قابل تصور است که … نمی توانم بفهمم که …
ج: زشت است که … ننگ آوراست که … مایه آبروریزی است که …
ت:دنیا باید مطابق میل من باشد ( فلاین، ۱۹۷۷؛ به نقل از عباس پور، ۱۳۹۳).
۲-۱۰-۴- طبقه بندی باورهای غیر منطقی
بر اساس شناختدرمانی خطاهای شناختی و افکار غیرمنطقی منجر به افکار منفی و ناسالم از نوع افسردگی و اضطراب میشوند و هر احساس منفی ، ناشی از اندیشه منفی به خصوصی است (برنز، ۱۹۹۰، ترجمه قراچهداغی، ۱۳۹۱).خطاهای شناختی سرچشمه نگاه افراد به پدیده ها، رویدادها و روابط هستند. تفکر همه یا هیچ، فیلتر ذهنی، بی توجهی به امور مثبت، نتیجه گیری شتابزده، درشت نمایی، استدلال احساسی، نظام بایدها، برچسب زنی، شخصی سازی و سرزنش کردن از جمله مهم ترین خطاهای شناختی هستند که احساسات منفی را به دنبال دارند و باعث یاس و ناامیدی در فرد میشوند. این فرایندهای بدکارکرد شناختی باعث می شود که فرد نظر بدبینانهای نسبت به دیگران و خود داشته باشد و این بدبینی به نوبه خود بر روابط اجتماعی و گوشه گیری فرد تاثیر دارد. آموزش مقابله با باورهای غیرمنطقی باعث شناخت خطاهای شناختی می شود و آگاهی و کنترل بر این باورها باعث تغییر نگرش فرد و خوشبینی نسبت به امور و پدیده ها می شود.
آلبرت الیس باورهای غیر منطقی را به این صورت طبقه بندی میکند:
۱- باور غیر منطقی تأیید دیگران: این باور که نیاز به حمایت و تأیید افرادی داریم که آن ها را میشناسیم و یا به آن ها علاقه داریم. این باور می تواند به دلایل متعدد مشکلاتی برای انـسان ایجاد کند. برای مـثال تقاضای مورد تأیید دیگران بودن سبب می شود که انسان خودش رابه خاطر این که آیا میتواند این تأیید را بدســت آورد یا نه ناراحـت و نگران نماید. اگر این تأیید را قطعا به دست آورد آنگاه نگران خواهد بود کـه مبادا دوباره آن را از دست بدهد. نگرانی کامل داشتن در مورد تأیید دیگران بر روی تصمیم و عملــکرد فرد در مورد زندگیاش تأثــیر می گذارد. اینــکه خواستار یا تقاضامند تأیید و تقویت تقریبا هر کسی باشـیم هدفی غیر قابل دسترسی است، چرا که هر کاری که فرد انجام میدهد ممکن است بعضی آن را تأیید کنند و بعضی دیگر تأیید نکنند و گروهی نسبت به آن بی تفاوت باشـند. بنابرین انسان اگر به زندگـی خود ادامه دهد و زندگی خود را طـبق مــیل و آرزوهای خویــش اداره کند، مردم وی را تأیید میکنند و او را دوست دارند، اگر چه آنـان ممـکن اسـت همـان مردمی نباشـند که وی خواســـتارتایید آنهاسـت (عباس پور،۱۳۹۳).
۲- باورغیرمنطقی درمورد مشکلات آینده: این باور که درآینده اتفاق خطرناکی رخ میدهد و باید بشدت در مورد آن نگران باشیم. خیلی از مردم معتقدند که باید خود را نگران مشکلات احتمالی کنند. آن ها معتقدند که اگر در مورد مسائل و مشکلات نگران نباشند به نظر دیگران مزخرف به حساب میآیند.
۳- باور غیرمنطقی توقع از خود: این باور که ما موفق هستیم و در هر کاری صلاحیت لازم را داریم و داوری ما در مورد شایسـتگیمان بر اساس موفقیتمان در کارهایمـان است. این باور در مواردی مخصوصا مواقعی که فرد در زندگی با شکست روبرو می شود بسیار آسیب پذیر است، چرا که فرد تصور می کند که نالایق اسـت و لیـــاقت زندگیکردن را ندارد. همچنـین انگیزه بسیار زیاد و مداوم برای موفقــیت از لحاظ جسمی استرسهائی ایجاد میکـند که موجب بیماری هائی نظیر زخمـــهای معده، سردردها و فـشار خـون بالا میشــود.
۴- باور غیرمنطقی سرزنش کردن: این باور که همه مردم (از جمله خود ما) به خاطر اعمال اشتباهی که انجام می دهند، مستحق سرزنش و مجازات شدن هستند. این باور باعث می شود که فرد با انجام دادن عمـل اشــتباه دچار خشـم واحساس گناه و عذاب شـود. همچـنین در صورتـی که از دیگران اشتباهی سرزند به علت معتقد بودن به این باور، در روابـط فـرد بــا دیگران مشکل پیش می آید و می تواند در به وجود آوردن حس انتقام جویی تاثیر داشـته باشــد.
۵- باور غیرمنطقی واکنش به ناامیدی: این باور که بسیار بد و وحشتناک و فاجعهآمیز است، وقتی ایجاد می شود که کارها همان طور کـه باید باشند، نیستند. این باور باعث می شود کــه فرد هنگامی که کارها همان طور که او میخواهد، صورت نمیگیرند و او آشفته و ناراحت می شود. مثلا اگر در هنگام تعطـیلات باران ببارد، موجـب نگرانـی وی می شود و وی پیش بیـنی آب و هوا را الکـی ومزخرف میدانـد.
۶- باور غیرمنطقی کنترل هیجانات: این باور که ما بر ناراحتیها وهیجانات خود هیچ کنترلی نداریم. چراکه این ناراحتی ها از جانب دیگران به وجود میآیند واگر دیگران تغـییرکنند، تمام امور اصلاح میشـوند. هنگامی که فرد در ارتباط با دیگران برداشت منفی می کند و ناراحت می شود دچار هیجان و تظاهرات جسمانی مثل قرمز شدن، ضربان شدید قلب، فشار خون وغیره می شود، در حالی که فرد علت این عامل را دیگران میداند. درحالی که در واقع مشکل از ناحیه شناخـتی و تـفکر فرد میباشد.
۷- باور غیرمنطقی فرار از مشکلات: این باور که اجتناب کردن از مشکلات و شانه خالی کردن از مسؤلیت خیلی آسانتر از روبرو شدن با مشکلات است. این باور می تواند آزاردهـنده باشد، زیرا طفره رفـتن از کارهای ناخوشـایندی که فرد با آن سر و کار دارد باعث می شود که این کارها اثـر پایدارتری در ضمیر ناخودآگاه فرد به وجود آورد و هنگامی که فـرد سرانجـام با آن روبرو شد مشکل تر می شود (عباس پور،۱۳۹۳).
۸- باور غیرمنطقی اتکاء به دیگران: این باور که ما باید فردی قوی تر از خودمان داشته باشیم تا به او تکیه کنیم. این باور باعث می شود که فرد همیشه به دیگران نیازمند و محتاج باشد و از خود خلاقیت و ابتکاری نداشته باشد و در غیر این صورت اگر فرد تنها بماند، عاجز و درمانده شود و دچـار اضطراب شود.
۹- باورغیرمنطقی درمانده شدن از تغییرخود: این باور که چون ما زاییده گذشته خود هستیم، کمتر میتوان به اثرات آن فائق شد. این باور باعث ناامیدی وعدم تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف می شود و ایـن که فرد یک بهانه و عذر در مقابل مشکلات پیش آمده دارد، چراکه وی هیچ دستی در آن نداشته است .
۱۰- باور غیر منطقی کمال طلبی: این باور که هر مشکل یک راه حل دارد و اگر به آن راه حـل نرسیم، ناراحـت و ناراضی شویم. اعتقاد به کــمال در واقع خلاف واقعیـــت است، چرا که ما در دنیائی پر از شانس زندگی میکنیم و چیزی به نام حقیقت محض وجود ندارد. (برنز،۱۹۹۰، ترجمه قراچه داغی، ۱۳۹۱).
۲-۱۱-۱- هیجان و اجزاء آن