-
- الگوی ریف: ریف با تأکید به اینکه سلامت مثبت چیزی فراتر از فقدان بیماری است؛ اشاره کرد که بهزیستی روانشناختی به آنچه فرد بدان نیاز دارد اشاره می کند. او معتقد است برخی از جنبههای کنش وری بهینه، مانند تحقق هدفهای فرد متضمن قانونمندی و تلاش بسیار است. این امر ممکن است در تعارض کامل با شادکامی کوتاهمدت باشد. او معتقد است که بهزیستی را نباید سادهانگارانه، معادل باتجربه بیشتر لذت در مقابل درد دانست. در عوض بهزیستی دربرگیرنده تلاش برای کمال و تحقق نیروهای بالقوه فرد است.بهزیستی روانشناختی اشاره به حسی از سلامتی دارد که آگاهی کامل از تمامیت یکپارچگی در تمام جنبههای فرد را شامل می شود. بر این اساس ریف مؤلفههای بهزیستی روانشناختی را دربرگیرنده ۶ عامل دانست:
الف) پذیرش خود: یکی از مؤلفههای کلیدی داشتن احساس مثبت نسبت به خود است. البته نه به معنای خودشیفتگی و عزتنفس خیلی بالا و غیرمعمول، بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط ضعف و قوت خود هست بهطوریکه فرنز تأکید داشته است که آگاهی از کاستیهای خود و نیز پذیرش اشتباههای خویش یکی از مشخصه های بسیار مهم داشتن شخصیت کامل و تکاملیافته است. اریکسون(۱۹۵۹) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی الگو، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزیها و ناامیدیها و شکستهای گذشته است. چنین خود پذیری بالایی بر اساس خود سنجی واقعبینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیتهای خود و عشق نسبت به خود و دیگران بناشده است.
ب)هدفمندی در زندگی: توانایی پیدا کردن معنا و جهتگیری در زندگی و داشتن هدف و دنبال کردن آن ها، که تمامی اینها در تقابل با خوشبختی قرار دارد. اولین و روشنترین نظریه در مورد هدفمندی در زندگی را ویکتور فرانکل داده است. فرانکل دیدش نسبت به ارتقای سطح زندگی و اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سالهای بعد از آزادیاش روشی از رواندرمانی را ارائه کند که با آن افراد می توانند در برابر سختیها و رنجها پایداری و مقاومت کنند.
ج)رشد شخصی: یا توانایی شکوفا ساختن کلید نیروها و استعدادهای خود، پرورش و به دست آوردن تواناییهای جدید که مستلزم روبهرو شدن با شرایط سخت و مشکلات هست زیرا روبهرو شدن با این شرایط باعث می شود فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز توانایی جدید را به دست آورد. چه زمانی بیشتر احتمال یافتن این نیروها میرود؟ زمانی که فرد تحتفشار قرار بگیرد این استعدادها مکرراً کشف میشوند و قدرت خود را در سختترین شرایط نشان می دهند خود شکوفایی انسانها طی چالشها و شرایط نامطلوب، بیانگر توانایی روانی انسان برای کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسیاری از مصیبتها و بازگشت پس از پشت سر گذاشتن آن و پیشرفت پس از گذار از موانع هست.
د)تسلط بر محیط: یکی دیگر از کلیدهای رسیدن به بهزیستی، تحت کنترل داشتن جهان پیرامون است.یعنی هرکس باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش تسلط و احاطه داشته باشد و این کار درگرو این است که فرد محیطش را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد. چنین تلاش و تسلطی تنها از تلاش و عملکرد خود فرد و در متن کار، خانواده وزندگی اجتماعی او به دست می آید.داشتن کنترل در زندگی چالشی است که انسان تا آخر عمر با آن روبروست.این جنبه تأکید داردکه برای ایجاد و حفظ محیط کاری و خانوادگی مطلوب هر شخصی، همواره به نیروی خلاقه او احتیاج دارد. چنین محیطی است که برای فرد و اطرافیانش بهترینها را به همراه را به همراه دارد و زمانی که در این محیط قرار داریم متوجه میشویم که تسلط قوی ترین نیروی انسان است.
ه)خود مختاری: به این معنا است که فرد بتواند بر اساس معیار ها و عقاید خویش عمل و زندگی کند، حتی اگر بر خلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده جامعه باشد.فرنز(۱۹۶۴) تأکید می کند که اگر انسان کاملا رشد یافته و خود شکوفا، کسی است رها از هر گونه قرارداد اجتماعی و سنن. به نظر میرسد این بعد از بهزیستی کاملا مفهوم فضیلت غربی را میرساند که در آن فرد برای رسیدن به خود مختاری و انتخاب سبک زندگی بر اساس خواسته ها و دیدگاه های شخصی و درونی خویش، کاملا انزوا طلب می شود وقتی برخی از ننگ ها را هم میپذیرد. بنابرین فردی که چنین روش با شکوهی را برای زندگی بر میگیرد، توانایی زندگی در تنهایی و بی کسی را دارد. چنین طرز زندگی هم شجاعت و هم تنهایی را میطلبد.
و)روابط مثبت با دیگران: عبارت است از برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطه ای و نیزعشق وزیدن به دیگران.این جنبه اجتماعی-ارتباطی بهزیستی، در برگیرنده بالا و پایین شدن های روابط و تعاملات اجتماعی و بین فردی است. به این معنا که روابط می تواند از یک رابطه شدیداً عاشقانه صمیمی تا روابطی پر از مشکل و ناراحتی در نوسان باشد(ریف و سینگر[۵۹]، دینبرگ[۶۰]،۲۰۰۴).
خلاصه اینکه، وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است بلکه نحوه کنار آمدن با این مسایل ناگوار و چگونگی برخورد با آن هاست که تعیین کننده ی بهزیستی فرد است وبه طور خلاصه خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجهه با چالش های زندگی، مشکلات و نیاز ها به دست می آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هر گونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن زندگی یکنواخت و بدون تغییر و پستی و بلندی.
عوامل مؤثر بر بهزیستی روانشناختی
با توجه به نقش بسزایی که بهزیستی در ابعاد مختلف زندگی روانی، اجتماعی و حتی جسمی فرد دارد ابعاد و مؤلفه های زیر نقش بسزایی در افزایش آن دارد:
۱-معنویت: همپوشی بین معنویت و بهزیستی روان شناختی وجود دارد و اکثر اندیشمندان معنویت را بر حسب(تجربه معناداری و هدفمندی در زندگی) مفهوم سازی نموده اند (زنجانی طبسی،۱۳۸۳). لوین تبیین دیگری را در خصوص پیوند بین مذهب و سلامت اضافه می کند. معنویت می تواند با تدارک یک چهارچوب برای توصیف و تفسیر تجارب زندگی و به موجب آن فراهم کردن نوعی احساس انسجام و بهم پیوستگی وجودی، در بهزیستی روانشناختی مشارکت کند. از طرف دیگر این سازه مذکور از طریق تجربه معاشرت با دیگران که احتمالا منجر به داخل شدن در سیستم اجتماعی بزرگتر می شود بهزیستی را افزایش میدهد. این مسئله می تواند به ارزیابی قابل کنترل بودن عوامل تنیدگی زا کمک نماید و لذا ممکن است پریشانی هیجانی کمتری تجربه گردد (ویسینگ،۱۹۶۴به نقل از افضلی،۱۳۸۶).
۲-شادی: یکی دیگر از مؤلفه های مؤثر در بهزیستی روان شناختی، به عنوان احساس رضایت و خرسندی تعریف می شود و هنگامی است که تمام نیازهای روان شناختی و عقلی و معنوی فرد ارضا شده باشد. شادکامی داشتن هدف و معنا در زندگی است.