پذیرش(گشودگی)
آخرین مورد در مدل پنج عاملی پذیرش میباشد. گشودگی عبارت نسبتاً مبهمی است و بالتبع نامگذاری این صفت بسیار بحث انگیز بوده است. به صورت استعاری، گشودگی میل به پذیرفتن راه های جدید و غیر متعارف فکر کردن و رفتار کردن میباشد، که در آن این صفت به صورت خلاقیّت، کنجکاوی، تخیّل و تقدیر زیبایی شناختی ظهور میکند (هسلم،۲۰۰۷). گرایش به پذیرش با تجربه کردن غذاهای جدید، علاقه به تجربیات جدید و بدیع و حتی پذیرش عشقبازی های خارج از زناشویی در ارتباط میباشد (باس، ۱۹۹۳؛ نقل از گنجه، ۱۳۸۸). یک دلیل احتمالی برای پذیرش ممکن است در تفاوت های فردی موجود در نحوه پردازش اطلاعات باشد. تحقیقات نشان میدهد که افرادی که نمره بالایی در پذیرش کسب میکنند، مشکلات زیادی در نادیده گرفتن محرک های تجربه شده قبلی دارند (پترسون، اسمیت و کارسون[۱۰۱]، ۲۰۰۲؛ نقل از گنجه، ۱۳۸۸). این طور به نظر میرسد که دریچه های ادراک و دریافت اطّلاعات افراد با پذیرش بالا، برای دریافت اطلاعاتی که از منابع مختلف میآیند، بازتر عمل میکند، در حالی که افراد با پذیرش پایین، بیشتر دید تونلی دارند و به سادگی میتوانند محرک ها را نادیده بگیرند (فلین و فلین[۱۰۲]، ۲۰۰۵؛ نقل از گنجه، ۱۳۸۸). ویژگی های دیگر این عامل از طریق القابی که توسط محققان قدیمی به این صفت نسبت داده شده بود، به دست آمده اند. بعضی از محققین این صفت را نیروی عقلانی[۱۰۳] می نامیدند که با هوش[۱۰۴] همبستگی مثبت دارد، اما نیروی عقلانی چیزی بیشتر از مفهوم ساده هوش میباشد نورمن[۱۰۵](۱۹۶۳؛ به نقل ازگنجه، ۱۳۸۸)، این صفت را فرهنگ نامید و کاستا و مک کرا (۱۹۹۲؛ به نقل از زانگ و هه، ۲۰۱۰) آن را با عنوان ” باز بودن نسبت به تجربه ” تفسیر کردند.
ساختار زیستی صفات شخصیت
به نظر کاستا و مک کرا (۱۹۹۲) با توجه به شواهد مربوط به ارثی بودن صفات شخصیت میتوانیم نوعی ثبات و ساختار زیستی و در نتیجه نقشی علّی برای آن ها قائل شویم. همین امر اساس تفاوت رویکرد آن ها با سایر رویکردها به پنج عامل است. نظریه آن ها با تکیه بریافتههایی که ارثی بودن عامل ها را نشان میدهند و از وجود زیربنای زیستی برای آن ها حکایت دارند، نتیجه می گیرند که این عوامل باید از ساختارها و فرایندهای زیستی مانند موقعیّت های خاص ژنها، برخی مناطق مغزی (مثلاً بادامه)، برخی انتقال دهنده های عصبی، هورمون ها و غیره سرچشمه گرفته باشند. از این لحاظ است که دیگر عبارتی مانند ” پل دوست دارد به مهمانی برود زیرا فردی برون گراست “، صرفاً توصیفی از رفتار او نمی باشد، بلکه حاکی از ساختارها و فرایندهای زیستی است که رفتار او را جهت دادهاند و باید کشف شوند (جان و سریو استاوا، ۱۹۹۹؛ نقل از آقایی، ۱۳۸۴).
بادامه مغز، یکی از مهمترین نواحی است که بیشتر مقالات به بررسی آن می پردازند، مخصوصاً به این دلیل که مربوط به هیجانات انسان است (لی دوکس[۱۰۶]، ۱۹۹۶؛ پسوا[۱۰۷]، ۲۰۰۸؛ نقل از داتیلیو[۱۰۸]، ۲۰۱۰؛ ترجمه اصغری و همکاران، ۱۳۹۳). چنین ساختارهای زیر قشری بسیار سریع و اتوماتیک عمل میکنند، مانند زمانی که سفیدی چشم ما به دلیل قرار گرفتن در موقعیّتی ترسناک کاملاً پهن و گشاد می شود. چنین عملکردهایی که احساس را راه اندازی میکنند اغلب هوشیارانه است ولی همیشه آگاهی محرک را ندارد که ممکن است واکنشهای مغز در نواحی احساسی را تحت تأثیر قرار دهد. مطالعات نشان داده که چگونه شروع ارزیابی ها منجر به سوگیری ادراکی بعدی شده و این باعث تقویت ارزیابی آغازین می شود. جریان فعال سازی مدارهای مغز با یک فرایند فعال سازی سطح بالا شروع می شود که شخص را برای واکنشی خاص آماده میکند. واکنش بادامه مغز به بازنمایی بصری اولیه از طریق علامت دادن های سیستم فرایند بصری و سپس فعال سازی توجه و ادراک دستگاه مغز، صورت میگیرد. چیزی که بسیار جالب است این موضوع است که بادامه مغز میتوانند به سرعت طرف دستگاه ادراکی را بگیرد تا این که به سمت محرک های نادرست برود، تمامی این اتفاقات در چند ثانیه اتفاق می افتند بدون اینکه هیچ نیازی به آگاهی داشته باشند (داتیلیو، ۲۰۱۰؛ ترجمه اصغری و همکاران، ۱۳۹۳).
همچنین مطالعاتی نیز نقش انتقال دهنده های عصبی را نیز در صفات شخصیت مورد بررسی قرار دادهاند، چندین مطالعه نشان میدهد که روان رنجورخویی و آسیب شناسی روانی از یک طرف و برونگرایی و سلامت روانی مثبت از طرف دیگر سهمی در پایگاه های فیزیولوژیکی مشترک دارند (اسمیت و بوک[۱۰۹]، ۲۰۰۶؛ نقل از لامرز و همکاران، ۲۰۱۲)، به عنوان مثال، نوروترانسمیترها با سیستم مهاری رفتار و سیستم عملکردی رفتار رابطه دارد که نشان میدهد که روابط مهمی با صفت شخصیت و سلامت روان وجود دارد. سروتونین با روان رنجورخویی و آسیب شناسی روانی رابطه دارد و دوپامین با برونگرایی و عاطفه مثبت در ارتباط است ( کاستا و مک کرا، ۱۹۹۲؛ دپو و کولینز[۱۱۰]، ۱۹۹۹؛ لاسکی سو[۱۱۱] و همکاران، ۲۰۰۵؛ نقل از لامرز و همکاران، ۲۰۱۲). علاوه بر این، مسیرهای بیولوژیکی شخصیت ممکن است وقایع زندگی و شرایط جدیدی را تسهیل کند که سلامت روانی را ازطریق مسیرهای رفتاری ترویج میکند (اوزر و بینت مارتینز[۱۱۲]، ۲۰۰۶؛ نقل از لامرز و همکاران، ۲۰۱۲). افراد عصبی، حساسیّت بیشتری نسبت به عاطفه منفی دارند، عموماً وقایع زندگی منفی بیشتری را تجربه میکنند که در بیشتر دوره های منفی تفسیر می شود و احساسات منفی آن ها گرایش به سایر جنبههای زندگی دارد، این توضیحات به عنوان آبشار عصبی است (سالز و مارتین[۱۱۳]، ۲۰۰۵؛ نقل از لامرز و همکاران، ۲۰۱۲). افراد برونگرا عموماً وقایع زندگی مثبت بیشتری را تجربه میکنند (مگنوز، دینر و فوجیتا[۱۱۴]، ۱۹۹۰؛ به نقل از لامرز و همکاران، ۲۰۱۲) و تعامل بیشتری نیز در موقعیتهای اجتماعی که به افزایش سطح هیجان مثبت کمک میکند دارند (واتسون[۱۱۵] و همکاران، ۱۹۹۲؛ به نقل از لامرز و همکاران، ۲۰۱۲). در مجموع به نظر میرسد روان رنجورخویی و برونگرایی مؤلفه های عاطفی بیماریهای روانی و سلامت روانی را از طریق هر دو مکانیسم بیولوژیکی و رفتاری تحت تاثیر قرار میدهد. مکانیسم های درگیر در آسیب شناسی روانی متمایز از سلامت روانی مثبت هستند که تداعی ویژگیهای شخصیتی با آسیب شناسی روانی متفاوت از تداعی سلامت روانی مثبت است. با این حال مکانیزم شرح داده شده به طور عمده برای روان رنجورخویی و برونگرایی در رابطه با آسیب شناسی روانی و جنبههای لذت باورانه از سلامت روانی مثبت مورد مطالعه قرار گرفته است. برای سایر ویژگیها (سازگاری، وظیفه شناسی و پذیرش) مکانیسم ها ناشناخته است.
صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی