جستجوی رفتار[۷۵]، بخش مهم دیگر از رفتارهای خودتنظیمی است. خودتنظیمگران خوب کسانی هستند. که سطوح تلاششان را برای انجام تکالیف و اهدافشان تنظیم میکنند آنها زمان انجام وظایف و به پایان رساندن و هم چنین طلب کمک کردن را میدانند. (همان منبع).
سرانجام یادگیرندگان خودتنظیم می توانند محیط خود را کنترل کنند. البته آن ها نمیخواهند کنترل کاملی بر بافت کلاس و تکالیف تحصیلی داشته باشند. زیرا آنها بر طبق شناخت، انگیزش و رفتار خود عمل میکنند و برخی از جنبه های محیط را می توانند کنترل کنند. برای مثال یادگیرندگان خودتنظیم خوب سعی میکنند که حواسپرتیها را با سوال پرسیدن از دیگران یا به وسیله تغییر دادن مکان خود کنترل کنند. هم چنین خودتنظیم گران خوب سعی میکنند قلمرو تکالیف خود و هنجارهای کلاسی را بشناسند و یادگیری خود را به طور شایسته و مطابق با نیازها تنظیم کنند (فتاحی، ۱۳۸۹).
۲-۲-۵- راهبردهای یادگیری خودتنظیمی:
منظور از راهبرد (استراتژی) یک برنامه یا نقشه کلی است که از مجموعه عملیات تشکیل مییابد و برای رسیدن به یک هدف معین طراحی و اجرا می شود (سیف، ۱۳۸۷).
یکی از جنبه های مهم در یادگیری دانش آموزان و عملکرد تحصیلی آنها در محیط کلاس خود نظم دهی شناختی و رفتاری است. (کورئو و مندینانچ[۷۶]، ۱۹۸۳؛ کورنو و راهرکمپر۱۹۸۵؛جعفری، ۱۳۸۸).
راهبردهای یادگیری خودتنظیم روشهای مشخص میباشند که هدف آنها دستیابی به دانش و مهارت میباشد (نوتا، سوریس، زیمرمن، ۲۰۰۴) راهبردهای یادگیری خودتنظیم دیدگاه نسبتاً جدیدی برای یادگیری و پیشرفت تحصیلی است زیرا راهبردهای یادگیری خودتنظیم به این نکته توجه نموده اند که چگونه دانش آموز شخصاً فرایند یادگیری خود را فعال کرده، تغییر می دهند و تنظیم مینمایند (سبحانی نژاد و همکاران، ۱۳۸۵).
به عنوان یکی از نظریه پردازان شناختی اجتماعی راهبردهای یادگیری خودتنظیم را نوعی از یادگیری تعیین نموده که در آن دانش آموزان به جای این که برای کسب دانش و مهارت ها بر معلمان، والدین و همسالان خود تکیه کنند. شخصاً کوششهای خود را شروع و هدایت میکنند و به عبارت دیگر، وی خودتنظیمی را به مشارکت فعال یادگیرنده از نظر رفتاری[۷۷]، انگیزشی[۷۸]، شناختی[۷۹]، فراشناختی[۸۰] در فرایند یادگیری جهت پیشینه کردن یادگیری اطلاق نمود (فتاحی، ۱۳۸۹).
با توجه به تعاریف مختلفی که از یادگیری خود نظم داده شده وجود دارد، به نظر میرسد که سه عامل ویژه از آن در عملکرد کلامی مهم میباشند. در درجه اول یادگیری در برگیرندهی راهبردهای فراشناختی است که دانش آموزان برای طراحی، نظارت و اصلاح شناخت خود به کار میبرند. (براون[۸۱]، برانسفورد[۸۲]، کمبیون[۸۳]، فرارا[۸۴] ، ۱۹۸۳؛ زیمرمن و مارتینز و پونز، ۱۹۹۰؛ جعفری، ۱۳۸۸).
مدیریت تکالیف درسی توسط دانش آموزان و کنترل تلاشهایشان در حین انجام این تکالیف، به عنوان عامل مهم دیگری بیان شده است.
برای مثال دانش آموزان توانمندی که در زمینه انجام تکالیف پشتکار دارند، به خاطر سروصدای همکلاسیها دچار حواسپرتی نمیشوند و درگیری شناختی خود را هنگام انجام تکلیف حفظ میکنند. همین عامل باعث می شود که عملکرد بهتری داشته باشند. (کورنو و راهرکمپر، ۱۹۸۵ ؛ جعفری، ۱۳۸۸).
سومین جنبه مهم یادگیری خود نظم داده شده که تعدادی از محققین ذکر کرده اند، راهبردهای شناختی هستند که دانش آموزان جهت یادگیری، یادآوری و ادراک مطالب درسی از آن ها استفاده میکنند. (همان منبع)
راهبردهای شناختی متعدد از قبیل مرور ذهنی، بسط دهی و سازماندهی باعث درگیری یادگیرنده در انجام تکالیف میشوند و دستیابی به سطوح بالاتر پیشرفت تحصیلی را میسر میکنند.
پینتریج و دیگروت برای خودتنظیمی و یادگیری سه راهبرد را اساسی میدانند(کدیور، ۱۳۸۷):
الف) راهبردهای شناختی، ب) راهبردهای اداره و کنترل تلاش، ج) راهبردهای فراشناختی،
الف) راهبردهای شناختی: راهبردهای شناختی میانجیهای یادگیری هستند که برای نظارت، اداره و کنترل کنشهای شناختی خود به کار میبریم. شروع این راهبردها به برونر، گودنو[۸۵] و اوستین[۸۶]، ۱۹۵۶) برمیگردد که برای اولین بار ساختار کنونی و دو مفهوم امروزی آن، از این اصطلاح استفاده کردند.
این دسته از راهبردها، راهبردهای خاص تکلیف هستند. راهبردهای شناختی به هر گونه رفتار، اندیشه یا عمل گفته می شود که یادگیرنده، در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار میدهد و هدف آن کمک به فراگیری، سازماندهی و ذخیرهسازی دانشها، مهارت ها و سهولت بهره برداری از آنها در آینده است. این راهبردها هم برای تکالیف ساده و حفظ کردنی و هم برای تکالیف پیچیدهتر که به درک و فهم نیازمند هستند کاربرد دارند(صمدی، ۱۳۸۶).
بنابرین راهبردهای شناختی، اقدامهایی هستند که ما به کمک آن ها اطلاعات تازه را بر این پیوند دادن و ترکیب کردن با اطلاعات قبلاً آموخته شده و ذخیرهسازی آن ها را درحافظه درازمدت آماده میکنیم.
ب) راهبردهای خودتنظیمی (اداره کنترل و تلاش): راهبردهای هستند که یادگیرندگان از آن برای کنترل و اداره محیط استفاده میکنند این راهبردها به دانش آموزان کمک می کند تا با محیط سازگار شده و آن را با توجه به هدفها و نیازهای خود تغییر دهند.
دانش آموزان مهارت هایی را برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و تمایل دارند یاد بگیرند و قادر هستند کل فرایند یادگیری را ارزیابی کنند و در مورد آن بیاندیشند. (وین، ۱۹۹۵). این راهبرد به دو دسته راهبردهای درونی و بیرونی تقسیم میشوند.
راهبردهای درونی شامل مدیریت زمان، نحوه تلاش و مدیریت توجه و آگاهی است. راهبردهای بیرونی مانند کمک از افراد دیگر مثل معلمان و همسالان است.(پرلس[۸۷]، دیگنس[۸۸] و اشمیس[۸۹]، ۲۰۰۹).
ج) راهبردهای فراشناختی: فراشناخت به معنای تفکر درباره تفکر است و فرایندی است که در حافظه کاری رخ میدهد. نخستین بار هارلو[۹۰] (۱۹۴۹) مفهوم یادگرفتن یادگیری را مطرح ساخت.
راهبردهای فراشناختی، راهبردهای یادگیری هستند که برای نظارت بر راهبردهای شناختی: کنترل و هدایت آنها مورد استفاده قرار میگیرد (سیف، ۱۳۸۷).
فلاول[۹۱] (۱۹۷۹) در مقایسه این دو راهبرد با یکدیگر گفته است، یادگیرندگان ماهر، راهبردهای شناختی را به خدمت می گیرند تا به پیشرفت شناختی دست یابند و از راهبردهای فراشناختی استفاده می کند تا بر آن پیشرفت نظارت و کنترل داشته باشند. راهبردهای فراشناختی عمده را میتوان در سه دسته قرار داد.
۱) راهبردهای برنامه ریزی، ۲) راهبردهای نظارت و ارزشیابی وکنترل، ۳) راهبردهای نظمدهی.
۱) راهبردهای برنامه ریزی: این راهبر و شامل تعیین هدف برای یادگیری و مطالعه، پیش بینی زمان لازم برای مطالعه، تحلیل چگونگی برخورد با موضوع یادگیری و انتخاب راهبردهای یادگیری مفید است. (همان منبع)