از دیدگاه دسبونس و رابی[۹۳] (ترجمه نونهالی، ۱۳۸۸) اندیشه مسئولیت اصولاً از عمل کردن به اختیار در حکم تملک اراده است و از آزادی جدا نیست. با این همه، این عناصر را نباید به ترتیب خاصی طبقه بندی کرد. یعنی آنکه آزادی اصل و اراده محرک، کنش است و مسئولیت پذیری تفکر و قبول مسئولیت آنچه که انجام دادهایم، میباشد. همچنین مسئولیت پذیری به عنوان “عمل کردن همچون یک آدم بالغ و بزرگسال، هدف داشتن و ابتکار به خرج دادن و در نظر گرفتن کارهایی که باید انجام می شدند و باید انجام شوند” تعریف شده است (پالمر،آلبرتی فرونر[۹۴]، ۱۳۸۶: ۱۲۱). مرگلر و همکاران[۹۵] (۲۰۰۷) معتقدند که مسئولیت پذیری در معنای توانایی نظم دادن به تفکرات احساسات و رفتار فردی همراه با اراده و قدرت انتخابگری خود به عنوان مسئول و پاسخگوی اصلی پیامدهای فردی و اجتماعی آن میباشد. از دیدگاه سرتو[۹۶] (۱۹۸۹) مسئولیت پذیری به مثابه الزام و تعهد درونی فرد برای انجام مطلوب همه فعالیت هایی است که به عهده او گذاشته شده و نشأت گرفته از واقعیتهای درونی هر فرد میباشد. لذا این مفهوم با پذیرش و انجام یک مسئولیت یا وظیفه متناسب با سطح توانایی ها، استعدادها و علایق فردی توأم میباشد. فرمهینی فراهانی (۱۳۹۰) نیز مسئولیت پذیری را به معنای بر عهده گرفتن امر یا کاری و پاسخگو بودن در برابر کار یا وظیفه به عهده گرفته شده میداند.
طالب زاده نوبریان و همکاران (۱۳۷۸) در تعریف عملیاتی خود از مسئولیت پذیری معتقدند که این مهارت شامل مواردی همچون مراقبت ازخود و محیط، پذیرش نتیجه عمل، رعایت مقررات، انجام دادن تکالیف و وظایف محوله (انجام سروقت تکالیف و کار و تمرکز و اتمام آن) میباشد. در عین حال، صاحبنظران مذکور تأکید میکنند که مهارت مسئولیت پذیری و انجام وظایف و مسئولیتهای محوله مستلزم همکاری با افراد است و این همکاری زمانی موفقیتآمیز است که در آن همدلی وجود داشته باشد. به علاوه، انجام مسئولیت در هر سطحی، بیانگر مهارت ابراز وجود در فرد است. گلن و نلسون[۹۷] (۱۹۸۸: ۲۰) مسئولیت پذیری را نوعی احساس عملی در به کارگیری توانایی ها و انجام کوششها در تطابق و سازگاری با مردم تعریف کردهاست که عدم پذیرش آن، قانون شکنی و نپذیرفتن مسئولیتهای اجتماعی تلقی میگردد. طبق دیدگاه فروم[۹۸] (۲۰۰۴) مسئولیت پذیری یک وظیفه یا تکلیف نیست که باید توسط یک فرد انجام بگیرد بلکه، برعکس نوعی احساس و حالتی است که توسط خود فرد برانگیخته شده و دربردارنده پاسخ و واکنشی است که فرد نسبت به نیازهای دیگران به صورت آشکار یا پنهان ابراز میدارد. ناکامورا و واتاناب موراکا (۲۰۰۶) معتقدند که مسئولیت پذیری یک ارزش است که مردم سالاری و جامعه مردم سالار را تحت تأثیر قرار میدهد. اسلنکر و همکاران[۹۹] (۱۹۹۴) معتقدند قلب مسئولیت پذیری، نوع دوستی است. بنابرین، احساس مسئولیت پذیری از یکسو پدیدهای است که بیشتر به افراد مربوط می شود تا جامعه و از سوی دیگر لازمه خودکنترلی برای فرد و کنترل اجتماعی برای جامعه است.
از دیدگاه ایزدی و عزیزی شمامی (۱۳۸۸)، مسئولیت پذیری یکی از مهم ترین ابعاد شهروندی بوده و شخص مسئولیتپذیر کسی است که بر اساس عزت نفس خود و با احترام به حقوق سایرین، دیدگاه های خود را ارزیابی نموده و در نهایت پیامدهای اعمال و تصمیماتش را میپذیرد. صاحبنظران مذکور، همچنین ابعاد مسئولیت پذیری اجتماعی را در قالب سه بعد شناختی (رشد دامنه اطلاعاتی فرد از انواع مسئولیت های اجتماعی و اعتلای مهارت های عقلانی و تحلیل و تفکر پیرامون این مسئولیت ها)، عاطفی (ایجاد انگیزه، نگرش و عواطف مثبت نسبت به انواع مسئولیتهای اجتماعی ) و عملکردی (توانایی ایفای مطلوب وظایف اجتماعی توأم با همکاری، همراهی، کمک و احترام به سایر افراد) مورد بحث قرار میدهند.
همچنین سبحانی نژاد و فردانش (۱۳۷۹) با تأکید بر نقش و رسالت نهادهای آموزشی در زمینه مسئولیتپذیر کردن یادگیرندگان، این مسئولیت ها را شامل ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، مدنی و زیست محیطی می دانند و معتقدند که آموزش و برنامه های درسی مرتبط با مسئولیت پذیری باید بتوانند عملاً شناختها، عواطف و مهارت های (عملکردها) لازم را در این زمینه در فراگیران به وجود آورد. یعنی آنکه یادگیرندگان باید از آگاهیها و مهارت های عقلانی برای کسب شناخت از انواع مسئولیتهای فردی و اجتماعی برخوردار شوند. به علاوه واجد عواطف و نگرشهای مثبت در زمینه پذیرش انواع مسئولیتهای اجتماعی شده و نهایتاًً توانمندیهای لازم را برای اقدام به انواع وظایف و مسئولیتهای اجتماعی کسب کنند. صاحبنظران مذکور معتقدند که دلالت صریح مطالب فوق آن است که برنامه های درسی مرتبط با آموزش مسئولیت پذیری نباید صرفاً به یکی از ابعاد سه گانه محدود گردد.
همچنین باید یادآور شد که واژه مسئولیت پذیری نه تنها از نظر صاحبنظران و اندیشمندان متفاوت است بلکه مکاتبی چون مکتب روانکاوی و مکتب وجودگرایانه و گشتالت درمانی تعریفی متفاوت از مسئولیت پذیری ارائه میکنند. مسئولیت پذیری در مکتب روانکاوی و از نظر فروید بدین معنا است که انسان مسئول رفتار و اعمال خود نیست بلکه تحت تأثیر نیروهای درونی قرار دارد. اما وجودگرایان، مسئولیت پذیری را به معنای متعلق بودن به خود ما و برخورد صادقانه با آزادی میدانند و در نظریه گشتالت درمانی، مسئولیت پذیری یعنی اتکا بر توانایی خویش جهت انتخاب کردن است (شارف،۱۳۸۹).
با وجود تعاریف و تعابیر متنوعی که از منظر صاحبنظران مختلف در زمینه مسئولیت پذیری به عمل آمده است، میتوان در یک نگاه کلی چنین بیان نمود که مسئولیت پذیری به معنای به عهده گرفتن تکلیف یا عملی است که فرد از طریق یک الزام درونی و تعهد در قبال آن، مسئول و پاسخگو میگردد. در واقع در مسئولیت پذیری نوعی اختیار نهفته است که به فرد این امکان را میدهد تا در قالب اراده خود، عملی را انجام دهد و در قبال خود و دیگران پاسخگو باشد.
۲-۳-۳ مسئولیت پذیری از منظر جامعهشناختی و روانشناسی
در زمینه مسئولیت پذیری دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که برخی از آن ها در باب مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی و برخی دیگر در زمینه پرورش مسئولیت پذیری مطرح شدهاند؛ که این مباحث در نوع خود میتوانند راهنمایی برای عمل باشند. لذا در این جا به بررسی دیدگاه های جامعه شناختی و روانشناسی پرداخته شده و در ذیل دیدگاه جامعه شناختی، اندیشه های هابرماس[۱۰۰]، هومنز [۱۰۱]و ویکرز[۱۰۲] مطرح می شود.
۲-۳-۳-۱ هابرماس
هابرماس نظریهای تحت عنوان کنش ارتباطی مطرح می کند که مبنای کار خود را بر ارتباط بدون تحریف و اجبار قرار داده است (ریترز،۱۳۸۴). وی در نظریه کنش ارتباطی خود، بر فلسفه زبان تأکید میکند و بر این عقیده است که امروزه مسئله زبان جایگزین مسئله آگاهی را شده است؛ و آنچه ما را از طبیعت متمایز میکند، زبان است و استقلال و مسئولیتی که برای ما مهیا می شود را ناشی از زبان میداند (کرایب،۱۳۸۸).
۲-۳-۳-۲ هومنز