– قابلیت دوراندیشی
افراد از طریق قابلیت دوراندیشی، هدف گذاری کرده و برای خود یک نقشه ی عملیاتی طرح میکنند. باندورا معتقد است که رفتارهای انسان واکنشی نبوده و از قبل رمزگذاری نشده اند، ولی تحت تأثیر شرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربه ی یک پدیده و مشاهده ی پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به صورت الگوبرداری نیز ذخیره میشوند. بنابرین فرد میتواند نتایج کارها را بدون اینکه آن ها را تجربه کرده باشد، پیشبینی کند (شاوران، ۱۳۹۰).
– قابلیت جایگزینی و الگوبرداری
عامل اصلی این قابلیت، مدل سازی و مشاهده است. مدل سازی و مشاهده از طریق نشانه های عاطفی موجب القای رفتارهای جدید، تسهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش می شود (همان).
مطابق دیدگاه شناختی- اجتماعی، همه ی اشکال یادگیری میتوانند به طور جانشینی و با مشاهده ی رفتار دیگران و پیامدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. در واقع می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهده ی رفتار دیگران نیز این یادگیری رخ میدهد. این قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرایند سمی و خطا، عملی میکند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک های زیان بار و یا اشتباهات مهلک و خطرناک بسیار کاهش یابد. این مشاهدات از سوی افراد به طور رمزی کدگذاری شده و برای هدایت اعمال بعدی مورد استفاده قرار میگیرد. یادگیری مشاهده ای به وسیله ی فرآیندهای توجه، نگهداری، تولیدو تحریک هدایت می شود. باندورا (۱۹۸۶) معتقد است یادگیری به وسیله ی مدل ها میتواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (هویدا،۱۳۹۲).
– قابلیت خودتنظیمی
خودتنظیمی عبارت است از برنامه ریزی بر مبنای مشاهده ی خویشتن که به طور مداوم رفتار را برای دستیابی به اهداف مورد نظر، پایش میکند. یادیگرنده خودتنظیم، بدون نیاز به نظارت شخصاً برای یادگیری تلاش کرده، به آن جهت بخشیده و یادگیری خود را پایش و ارزشیابی میکند . افراد خودتنظیم اهداف شخصی برای خود در نظر می گیرند و برای دستیابی به آن ها راهبردهای یی را به کار میبرند (رضایی ، ۱۳۹۰).
خودتنظیمی افراد را قادر میسازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشند. باندورا (۱۹۹۱) از وجود فرآیندهای خودتنظیمی (شناختی) مرکزی که رفتار و تجربه را میانجی گری میکند، دفاع میکند. او پیشنهاد میدهد که بسیاری از رفتار انسانی با آینده نگری تنظیم شده، به مردم اجازه میدهد که به شیوه ی فعال عمل کند و در هدف گذاری شرکت کنند و انگیزه را به چالش بکشند (هویدا،۱۳۹۲).
– قابلیت خودانعکاسی (خوداندیشی)
افراد اندیشه ها و رفتارها را با استانداردهایی از قبیل تعیین شده مقایسه میکنند و بر اساس این مقایسه، ادراک خودشان درباره ی توانایی انجام وظایف را بهبود می بخشد (شاوران، ۱۳۹۰). از طریق این قابلیت افراد در مورد تجربه هایشان احساسی ایجاد میکنند، باورهای شناختی خود را کشف میکنند و در ارزیابی خود و تغییر افکار و متعاقب آن رفتارشان درگیر میشوند (همان).
۶-۲راهبردهای مقابله ای
یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان مهم ترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کردهاند. عوامل تنش زا میتوانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگی های مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقش های متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگی های اختصاصی زندگی صنعتی است که همه را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت (سلامت روانشناختی) و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است. اما آنچه در این بین میتواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد «شیوه های مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی، میتواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد.
با توجه به مفهوم «مقابله» در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیشبینی کننده احتمال بیماری ها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد. زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا سطحی از استرس که هر شخص تجربه میکند، به میزان زیادی به توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی در مورد این عوامل بستگی دارد. راهبردهای مقابله به روش های آگاهانه و منطقی مدارا با استرس های موجود در زندگی اشاره دارد (حسینی دولت آبادی،۱۳۹۲).
۱-۶-۲ تعریف راهبردهای مقابله ای
تاکنون تعریف متعددی برای مقابله و رفتارهای مقابله ای ارائه شده است که ما در این جا به تعریف مواردی از آن می پردازیم.
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله را چنین تعریف کردهاند: «تلاش های رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواسته های خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی میشوند، برآیند». بر اساس این تعریف مقابله عبارت است از:
-
- فرآیندی است که پیوسته در حال تغییر است.
-
- به طور خودکار انجام نمی شود بلکه الگوی آموخته شده ای برای پاسخگویی به موقعیت تنش زا به شمار می رود.
- مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.
در تعریف دیگری که لازاروس از مقابله ارائه میدهد آن را تلاش هایی معرفی میکند که برای مهار، تسلط، کاهش دادن یا به حداقل رساندن تعارض ها خواسته های درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت می پذیرد. بنابرین تعریف، مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمی شود در این حال علاوه بر آن که اشاره به بعد کنشی و حل مسأله مقابله دارد، تنظیم پاسخ های هیجان نیز مدنظر قرار داده است (همان).
بر اساس این الگو مقابله دو عملکرد اصلی دارد:
الف: متغیر ارتباط موجود بین شخص و محیط (متمرکز بر مسأله).
ب: مهار هیجان های تنش زا.
وایت[۴۰] مقابله را تلاش های فعال برای حل تنیدگی و آفرینش راه حل های کاری برای چالش ها و خواسته های هر مرحله از تحول دانسته و شامل سه مؤلفه فهم معنای موقعیت مشکل، انجام عمل مناسب (حل مسأله) و داشتن هیجانات قدرتمند میداند.
آقایوسفی (۱۳۷۸) مقابله را به کار گرفتن راه هایی برای کاهش تنیدگی تجربه شده توسط انسان یا حیوان میداند.
اتکینسون و رفتارهای مقابله ای را روش شخصی میداند که در آن فرد با محیط اجتماعی و فیزیکی خود مواجه شده و به ویژه منابع اش را در مهار تنیدگی به حرکت درمی آورد.
ربر[۴۱] راهبردهای مقابله ای، راه های هشیار و منطقی برای مواجه شدن با اضطراب های زندگی میداند.اسکولر[۴۲] راهبردهای مقابله را به عنوان هر پاسخی به فشارهای روانی موقعیتی که برای جلوگیری ، اجتناب یا کنترل آشفتگی عاطفی صورت میگیرد، تعریف کردهاند.
بنابرین به نظر میرسد که اغلب مولفین مقابله را تلاش فرد برای کاهش تنیدگی می دانند. برخی از این تلاش ها را هوشیار و منطقی، برخی در جهت تسلط و برخی در جهت اداره و مهار تنیدگی می دانند.(ابراهیمی،۱۳۹۱)
۲-۶-۲ سبک های مقابله