فصل اول : مفاهیم و تعاریف
۱-۱٫ معانی ولایت در فقه امامیه و حقوق موضوعه
«ولی» کسی است که از طرف شرع مقدس و قانون سرپرستی و اداره اموال محجورین را بر عهده دارد و در روابط خانوادگی به معنای سلطه و اقتداریست که شخص بر مال و جان دیگری پیدا میکند اما با این مقدمه کلمه «ولایت» در فقه امامیه و حقوق موضوعه هرکدام در معانی مختلف به کار رفته است که ابتدا به معنای ولایت در فقه امامیه و سپس به معنای ولایت در حقوق موضوعه به شرح ذیل پرداخته میشود:
۱-۱-۱٫ معانی ولایت در فقه امامیه
«ولایت» به معنای لغوی آن عبارت است از آن که دو یا چند چیزدر کنار هم آنچنان قرار گیرند که چیز دیگری بین آن ها فاصله نیندازد. با توجه به این معنا است که کلمه ولایت، در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است (اعم از قرب مکانی و قرب معنوی) و همچنین در مورد دوستی، یاری، تصدی امر حکومت، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است؛ زیرا در همه این موارد نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد.
از نظر موارد استعمال کلمه «ولایت» راغب در مفردات[۱۲]۱ و جواهری در کتاب الصحاح[۱۳]۲ گفتهاند؛ ولایت (بکسر واو) به معنای تسلط و ولایت (بفتح واو) به معنای نصرت به کار رفته است.
و «ولایت» به معنی اصطلاحی آن سلطهای است که شخص بر مال و جان دیگری پیدا میکند و شامل ولایت پیامبر، حاکم، پدر و جدپدری نیز میشود.چنانچه صاحب بلغه الفقیه[۱۴]۳ در تعریف ولایت مینویسد: «هی سلطنه علیالغیر عقلیه او شرعیه، نفسا کان اومالا اوکلیها بالاصل و بالعارض» اما در روابط خانوادگی، ولایت، عبارت از اقتداری است که قانونگذار به منظور نگاهداری، مواظبت، تربیت و اداره امور مالی و غیره کودک یا سفیه و مجنونی که حجرشان متصل به زمان صغر است به پدر و جدپدری اعطا کردهاست.
۱-۱-۲٫ معانی ولایت در حقوق موضوعه
ولایت عبارت از سلطه و اقتداری است که قانون به جهتی از جهات به کسی میدهد که امور مربوط به غیر را انجام دهد و کسی که این سمت را دارا است «ولی» نامیده میشود.[۱۵]
۱-۲٫ اقسام ولایت در فقه امامیه و حقوق موضوعه :
ولایت در فقه امامیه و حقوق موضوعه هر کدام تقسیمات مربوط به خود را دارند که در بحث زیر به بیان آن ها پرداخته میشود:
۱-۲-۱٫ اقسام ولایت در فقه
یکی از انواع ولایت در فقه امامیه «ولایت قهری» میباشد که به آن ولایت اجباری و ذاتی هم نامیده میشود، ولایتی است که از شئون علاقه بین پدر و فرزند است. زیرا همین که طفل بدنیا آمد، به حکم الهی تحت ولایت پدر و جدپدری که دارای شرایط ولایت باشند، قرار میگیرد و نیاز به انتصاب یا تنفیذ ندارد.ولی هم نمیتواند از دخالت درامور مربوطه به اموال، نگهداری و مواظبت طفل خودداری کند.بدین جهت به پدر و جدپدری ولی قهری یا اجباری گفته میشود.
یکی دیگر از اقسام ولایت، «وصایت» میباشد. و آن ولایتی است که به موجب وصایت واگذار میگردد. هریک از پدر و جدپدری بعد از وفات دیگری میتواند برای اولاد خود که تحت ولایت او میباشند، وصی معین کند؛ تا بعد از مرگش در نگهداری و تربیت آن ها مواظبت کرده، و اموال آن ها را اداره کند.بنابرین، وصی به عنوان قائم مقام ولی قهری، امور مربوط به ولایت را انجام میدهد، لذا اگر یکی از پدر یا جدپدری (ولی قهری) زنده باشد، دیگری نمیتواند برحفظ و اداره اموال کودک، وصی معین نماید.[۱۶]
«ولایت قیمومت» نوع سومی از ولایت میباشد که این ولایت را حاکم میتواند شخصاً اعمال کند و یا شخصی را به عنوان نماینده خود برای سرپرستی طفل تعیین نماید که او را قیم، یا وصی یا وکیل حاکم مینامند. درحال حاضر، دادرس و دادستان، به عنوان نماینده حاکم شرعی عهدهدار تعیین قیم برای کودکانی هستند که ولی قهری و وصی منصوب از طرف ولی قهری ندارد. حاکم شرعی، «ولی عام» نامیده میشود چون بر هرکسی که ولی نداشته باشد ولایت دارد. بنابرین پدر و جدپدری (ولی قهری) و وصی منصوب از طرف آنان که بر افراد معینی ولایت دارند، «ولی خاص» نامیده میشوند.عنوانهای ولایت قهری، وصایت و قیمومت در طول یکدیگر قرار دارند.
«ولایت جدپدری» که قسم چهارم از ولایت میباشد که در فقه امامیه، ولایت بر طفل به اشتراک با پدر و جدپدری است و درصورت نبودن پدر و جدپدری یا یکی از اجداد پدری، وصی منصوب از طرف آنان، ولی طفل خواهد بود.و سایر نزدیکان، ولایتی بر طفل ندارند.[۱۷]