ج )عنصر اکتومورفی نام دارد که چنین افراد اندامی لاغر و ظریف و استخوانی و بدون چربی دارند، از لحاظ اخلاقی متفکر،خود دار و انزوا طلب هستند (کی نیا ،۱۳۷۶).
۲-۱۳-۸انواع شخصیت از دیدگاه گلدبرگ[۳۴] :
طبقه بندی ویژگی های شخصیتی در روان شناسی شخصیت مشکل تر از طبقه بندی گونه های حیوانی و گیاهی در زیست شناسی است . به عنوان یکی از دلایل این امر می توان به انتزاعی بودن ویژگی های شخصیتی اشاره کرد(جان و همکاران، ۱۹۹۸).خوش بختانه علی رغم وجود چنین دشواری ـ هایی، می توان ادعا کرد پس از چندین دهه تحقیق، روان شناسان شخصیت در حال نزدیک شدن به یک وفاق عمومی در مورد ویژگی های شخصیتی انسان میباشند . مدل ۵ عاملی یا پنج عامل اصلی شخصیت(جان و سریواستاوا،۱۹۹۹).بر اساس این مدل، شخصیت از پنج بعد اصلی تشکیل شده است.که عبارتند از:( نوروز گرایی(N) یا از وجه دیگر، پایداری هیجانی)،( برون گرایی(E) یا فعالیت)،(گشودگی به تجربه(O)یا فرهنگ یا روشنفکری)،(همسازی (A)،( وظیفه شناسی© ).از این پنج عامل،دو عامل برونگرایی و توافق به صفات شخصیتی و دارای ماهیتی بین شخصی مربوط اند. عامل وظیفه شناسی اساساً صفات رفتاری هدف گرا و نیز کنترل تکانه ها به شکلی جامعه پسند را در بر میگیرد. در عامل نوروز گرایی، پایداری هیجانی در برابر گستره ای از هیجانات منفی مانند غم، تحریک پذیری، تنش عصبی، و … قرار میگیرد و عامل گشودگی نیز به گستردگی، عمق،پیچیدگی وجوه فکری، ذهنی، و تجربیات فرد مربوط است.حجم انبوهی از تحقیقات در زبان های مختلف و با ابزارها و نمونه های متفاوت، اصلی بودن این پنج عامل را تأیید کردهاند و نشان دادهاند که هر پنج عامل مذکور از اعتبار همگرا و تفکیکی بین ابزار و بین ناظر خوبی برخوردارند و در طی تحول فرد نیز نسبتاً پایدار می مانند. هر کدام از عامل ها یک بعد هستند، نه یک گونه یا نوع ( مانند تیپ های شخصیت )، بدین معنا که تفاوت افراد در هر بعد و مؤلفه، تفاوتی کمی و درجاتی است. در این مدل هر عامل از شش مؤلفه تشکیل شده است که به صفات مختلف تحت پوشش آن عامل اشاره دارند(جان و پروین،۲۰۰۳).
۲-۱۳-۸-۱مروری بر تاریخچه مدل پنج عاملی شخصیت:
پرداختن به زبان طبیعی برای توصیف شخصیت با کارهای کلاگس[۳۵] ( ۱۹۲۶ ) و باومگارتن[۳۶]( ۱۹۳۳) آغاز گردید. پس از آن ها، در سال ۱۹۳۶، آلپورت و ادبرت در یک مطالعه ی جریان ساز به بررسی صفات مربوط به شخصیت در دیکشنری های جامع انگلیسی پرداختند. فهرست اصطلاحات و صفاتی که آن ها تهیه کردند تقریباً ۱۸۰۰۰واژه را در بر می گرفت. آن ها کوشیدند این واژه ها را دسته بندی کنند، کاری که به گفته ی خودشان یک عمر وقت میبرد و به واقع هم برای ۶۰ سال روانشناسان شخصیت را سرگرم ساخت (جان، پروین ،۲۰۰۳).
کار آلپورت و ادبرت[۳۷] چهارچوب اولیه ای برای واژه شناسی شخصیت فراهم آورد و پس از آن کتل با بهره گرفتن از این فهرست، مدلی چند بعدی از ساختار شخصیت ارائه داد. کتل در فهرست مذکور تنها صفات شخصیتی را مورد توجه قرار داد که بالغ بر ۴۵۰۰ صفت بودند و آن ها را به ۳۵ متغیر شخصیتی تقلیل داد. در واقع او ۹۹ ٪ صفاتی را که آلپورت گردآوری کرده بود، کنار نهاد و علت این کار محدودیت روش های آماری برای تحلیل عاملی در زمان او بود. کتل با انجام چندین تحلیل عاملی روی این مجموعه ی اندک، به ۱۲ عامل شخصیت دست یافت، که بعدتر بخشی از پرسشنامه ۱۶عاملی او را تشکیل دادند(کتل،ایبروتاتسوکو[۳۸]،۱۹۷۰). کتل مدعی بود که این ۱۶ عامل از انسجام و پایداری بین ابزاری بالایی برخوردارند. اما تحلیل های مجدد همان ماتریس همبستگی کتل توسط روانشناسان دیگر، تعداد و ماهیت عامل های پیشنهادی او را تأیید نکرده اند( به نقل از پروین وجان ،۲۰۰۳).پس از کار کتل محققان بسیاری به ادامه کار او علاقه نشان دادند. در این میان فیسکه[۳۹] ( ۱۹۴۹ ) با بررسی ۲۲ متغیر از ۳۵ متغیر اولیه ی کتل در پرسشنامه های خود سنج و دگر سنج و سایر ابزارها، به ساختاری عاملی دست یافت که بسیار شبیه پنج عامل بزرگ کنونی است. برای وضوح بخشیدن به عامل های فیسکه، کریستال و توپس [۴۰](۱۹۶۱ ) ماتریس های همبستگی او را در هشت نمونه ی بسیار مختلف مورد تحلیل مجدد قرار دادند و در تمام آن ها به طور نسبتاً پایدار و تکرار پذیری به همان پنج عامل دست یافتند.-برونگرایی یا شادخوی-پایداری هیجانی-همسازی- گشودگی به تجربه-وظیفه شناسی یا مسئولیت پذیری (قابلیت اطمینان ).این ها عواملی هستند که تحت عنوان “پنج عامل بزرگ ” شناخته شده اند ( گلدبرگ ، ۱۹۸۱).متاسفانه مطالعات توپس و کریستال ناشناخته ماند، و این زمانی بود که انتشارات کتل و آیزنک بر ادبیات ساخت شخصیت، مدلهای اتخاذ شده از روش تحلیل عوامل غلبه داشتند. اما نورمن [۴۱]( ۱۹۶۳)ساخت پنج عاملی را دوباره به عنوان پیشنهادی برای ابعاد تحت عنوان ” قدمی به سوی طبقه بندی مناسب صفات ویژه شخصیت”منتشر نمود (به نقل از دیگمن[۴۲]،۱۹۹۰).این عامل ها در کارهای روانشناسان بعدی نیز تکرار شدند و سرانجام به پنج عامل بزرگ شهرت یافتند . واژه ی بزرگ در اینجا به وسعت و گستردگی عامل ها اشاره دارد و بدین معنا است که در این مدل، تفاوتهای شخصیتی به پنج صفت تقلیل نیافته اند، بلکه هر عامل جنبه ای وسیع از شخصیت است و صفات بسیاری را تحت پوشش قرار میدهد( پروین و جان ۱۹۹۳٫(
پس از یک دوره رکود در دهه ی ۱۹۷۰ و اوایل دهه ی ۸۰، از میانه ی این دهه تحقیق در باب عاملها و ساختار شخصیت، رشدی قابل توجه یافت. در این بین گلدبرگ در سال ۱۹۹۰ طی چندین تحقیق و با بهره گرفتن از فهرست طولانی تری از صفات شخصیت ( حدود ۱۷۱۰ صفت ) مجدداً تاییدی برای پنج عامل بزرگ فراهم آورد.گلدبرگ علاوه بر نتایج تحقیقات خود،کارهای دیگران را
نیز مرور کرد و تحت تاثیر همسانی نتایج قرار گرفت. او این طور نتیجه گیری کرد که می توان گفت که تا حدودی این پنج بعد عمده دربرگیرنده هر الگویی در تنظیم تفاوت های فردی است و بدین ترتیب وجود ابعاد پنجگانه اصلی به تأیید رسید ( پروین و جان ۱۹۹۳٫(در حالی که محققان دارای رویکرد لغوی به گردآوری شواهد برای پنج عامل بزرگ می کوشیدند، محققانی که با مقیاس های پرسشنامه ای شخصیت کار میکردند نیاز شدیدی برای چهارچوبی سازمان دهنده برای این شواهد احساس کردند. تحلیل عاملی مواد این پرسشنامهها دو بعد وسیع برون گرایی و نوروز گرایی را آشکار ساخته بود. در اوایل دهه ۱۹۸۰، کاستا و مک کرا سرگرم تهیه ی پرسشنامه شخصیتی به نام NEO بودند تا سه بعد نوروز گرایی، برون گرایی، و گشودگی را بسنجند. آنهاکارخود را با تحلیل خوشه ای پرسشنامه ی کتل شروع کرده بودند.(کتل، ایبر و تاتسوکو،۱۹۷۰ ). تحلیل آن ها ابتدا دو عامل برون گرایی و نوروز گرایی را آشکار ساخته بود اما کم کم اهمیت عامل گشودگی نیز که در برخی از عوامل اولیه ی کتل مورد اشاره قرار گرفته بود برای آن ها پررنگ گردید. در سال ۱۹۸۳کاستا و مک کرا دریافتندکه نظام NEO تطابق بسیاری با سه عامل مدل پنج عاملی دارد ، اما صفات متعلق به حیطه های توافق و وظیفه شناسی را در بر نمی گیرد . در نتیجه آن ها به توسعه مدل خود بر مبنای تحلیل پرسشنامه های مربوط به سنجش دو عامل اخیر پرداختند و نسخه تجدید نظر شده ای از پرسشنامه ی خود با عنوان NEO PI-R ارائه کردند ( پروین و جان ۱۹۹۳٫(